دلم چندين سال است روزه ي عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو

.

.

.

من بودم ، تو و يك عالمه حرف

و ترازويي كه سهم تو را از شعرهايم نشان مي داد !

كاش بودي و مي فهميدي وقت دلتنگي ، يك آه چقدر وزن دارد

.

.

.

عصاره ي تمام مهرباني ها را مي گيرم

و از آن فرشته اي مي سازم همچون “خودت”

.

.

.

تمام مزرعه كافر صدايش مي زدند

گل آفتابگردان كوچكي كه عاشق باران شده بود

.

.

.

تنهايي يعني : ذهنم پر از تو و خالي از ديگران است

اما كنارم خالي از تو و پر از ديگران است !

.

.

.

در نگاهت چيزيست كه نميدانم چيست ؟

مثل آرامش بعد از يك غم ، مثل پيدا شدن يك لبخند

مثل بوي نم بعد از باران ، در نگاهت چيزيست كه نميدانم چيست ؟

من به آن محتاجم !

.

.

.

طلوع كن از سرزمين روياهايم اي ستاره ي شب هاي تاريكم ! آسمان دلم را منتظر مگذار

.

.

.

بهانه هاي دنيا تو را از يادم نخواهد برد ، من تو را در قلبم دارم نه در دنيا

.

.

.

دل اگر بستي ، محكم نبند ، مراقب باش گره كور نزني ، او ميرود ، تو ميماني و يك گره كور

.

.

.

من كه از كوي تو بيرون نرود پاي خيالم / نكند فرق به حالم چه براني چه بخواني / چه به اوجم برساني چه به خاكم بكشاني / نه من آنم كه برنجم ، نه تو آني كه براني

.

.

.

دلم از نبودنت پر است ، آنقدر كه اضافه اش از چشمانم ميچكد !

.

.

.

گلوي آدم را بايد گاهي بتراشند تا براي دلتنگي هاي تازه جا باز شود ، دلتنگي هايي كه جايشان نه در دل كه در گلوي آدم است ، دلتنگي هايي كه ميتوانند آدم را خفه كنند

.

.

.

اي قطار ، راهت را بگير و برو ! ديگر نه كوه توان ريزش دارد و نه ريزعلي پيراهن اضافه ، ديگر هيچ چيز مثل سابق نيست

.

.

.

با يك گل هم “بهار” مي شود ، اگر در دلمان جوانه بزند !

.

.

.

حلقه ي دستانت كه بر كمرم ميزني ، زيباترين اسارت زندگي من است !

.

.

.

بيچاره عروسك دلش ميخواست زارزار بگريد ، اما خنده را بر لبانش دوخته بودند !

.

.

.

در روياهايت جايي برايم باز كن ، جايي كه عشق را بشود مثل بازي هاي كودكي باور كرد ، خسته شدم از بي جايي !

.

.

.

صبر كن ، برگرد ، چمدان هايمان اشتباه شده است ، دلم را به جاي خاطراتت بردي !

.

.

.

تا تويي در خاطرم ، با ديگران بيگانه ام / با خيالت همنشينم ، گوشه اي زنداني ام

.

.

.

سلام بر آنان كه لايق سلامند / يك رنگ و يكدل و يك مرامند / هم گلند هم گنجينه هم دوست / هرچه از وي تعريف كني نيكوست

.

.

.

همدم تنهايي شب هاي من ، اشك است و بس / مرهم زخم دل تنهاي من ، اشك است و بس / گر نميبيني غمي اندر نگاه خسته ام / آنچه ميشويد غم از چشمان من ، اشك است و بس

.

.

.

كاش دستانم آنقدر بزرگ بود كه مي توانستم چرخ و فلك دنيا را به كام تو بچرخانم

.

.

.

نبودنت را با ساعت شني اندازه گرفته ام ، يك صحرا گذشته است !

.

.

.

گاهي به آسمان نگاه كن ، شايد كبوتري خسته به آشيانه ي دلت محتاج باشد

.

.

.

بهاران من ، طوفان ها در رقص عظيم تو به شكوهمندي نيلبكي مي نوازند ، و ترانه ي رگ هايت آفتابي هميشگيست

.

.

.

دوريت زمستاني ديگر است ، كمتر از من دور شو ، باز سرما خورده ام

.

.

.

گفتي اندر خواب بيني بعد اين روي مرا / ماه من ، در چشم عاشق آب هست و خواب نيست

.

.

.

تك گلي هستي تا عرش ميخواهم تو را / گرچه كم ميبينمت ، بسيار ميخواهم تو را

.

.

.

خداوندا دوستاني دارم كه روزگار ، فرصت ديدارشان را كمتر نصيبم ميگرداند ، اما تو خود ميداني كه يادشان در دلم جاويد است ، دوستاني كه رسمشان معرفت ، كردارشان جلاي روي و يادشان صفاي دل است ، پس آنگاه كه دست نياز سوي تو بر مي آورند ، پر كن دستشان را از آنچه كه در مرام خدايي توست

.

.

.

محاسبه عاشقانه :

۱ + ۱ = همه چيز

و

۲ – ۱ = هيچ چيز

.

.

.

من كه از كوي تو بيرون نرود پاي خيالم / نكند فرق به حالم چه براني چه بخواني

چه به اوجم برساني چه به خاكم بكشاني / نه من آنم كه برنجم ، نه تو آني كه براني . . .

.

.

.

اسپند دود مي كنم ، براي عشقمان

هر شب

ميان راز و نياز هاي شبانه

نكند جادوگر زشت بي تفاوتي ، چشممان بزند . . .

.

.

.

هر كسي مي تواند با شما لبخند بزند

هر كسي مي تواند با تو گريه كند

اما كسي كه تو را دوست دارد

وقتي اشك در چشمان شماست ، ميتواند آنرا تبديل به لبخند كند . . .

.

.

.

گفتي : نفرين ميكني ؟

گفتم : نه ، اما از خدا ميخوام

هيچكس ، اندازه من دوستت نداشته باشد . . .

.

.

.

آنكه دستور زبان عشق را

بي گزاره در نهاد ما نهاد

خوب مي دانست تيغ تيز را

در كف مستي نمي بايست داد

.

.

.

دلم يك جاي دنج ميخواهد

آرام و بي تَنِش

جايي بايد باشد غير از اين كنج تنهايي!

تا آدم گاهي آنجا آرام بگيرد

مثلا آغوش تو !

.

.

.

از راه وفا گاه ز ما ياد توان كرد / گاهي به نگاهي دل ما شاد توان كرد

صيد دل ما لايق تير تو اگر نيست / از بهر خدا آخرش آزاد توان كرد

مستم ز مي عشق چنان كز پس مرگم / صد ميكده از خاكـ من آباد توان كرد . . .

.

.

.

لبخند ، شروع عشق است

محبت ، باغ عشق است

ناكامي ، داغ عشق

چشم ، راز عشق

وعده ، امتحان عشق

خاموشي ، درد عشق و رسوايي ، شرمندگي عشق . . .

.

.

.

دل من يه روز به دريا زد و رفت / پشت پا به رسم دنيا زد و رفت

زنده ها خيلي براش كهنه بودن / خودشو تو مرده ها جا زد و رفت . . .

.

.

.

نفست باران است

دل من تشنه ي باريدن ابر

دل بي چتر مرا مهمان كن . . .

.

.

.

سخت ترين دو راهي ، دوراهي بين فراموش كردن و انتظار است

گاهي كامل فراموش ميكني و بعد ميبيني كه بايد منتظر مي ماندي

و گاهي

آنقدر منتظر ميماني تا وقتي كه ميفهمي زودتر از اين ها بايد فراموش ميكردي . . .

.

.

.

از تمام دنيا

يك صبح سرد

يك چاي داغ

و يك صبح بخير تو

برايم كافي ست . . .

.

.

.

گاهي با يك قطره ، ليواني لبريز مي شود

گاهي با يك كلام ، قلبي آسوده و آرام مي گردد

گاهي با يك كلمه ، يك انسان نابود مي شود

گاهي با يك بي مهري ، دلي مي شكند

مراقب بعضي يك ها باشيم

در حالي كه ناچيزند ، همه چيزند . . .

.

.

.

سوت‌ مي‌كشد در هوا ، كابل‌ تلفني‌ كه‌ مي‌توانست‌

زيباترين‌ عبارات‌ جهان‌ را

از عاشقي‌ به‌ عاشقي‌ برساند . . . !

.

.

.

سنگ هايـي كـــه من از يادِ تو بر دل ميــــزدم

خانه اي ميشد

اگر خانه بنا ميكردم . . .

.

.

.

از وقتي كه تــو رفتي ، آينده هيچ وقت نيامد كه هيچ

گذشته هم هيچ وقت نگذشت . . .

.

.

.

بسترم صدف خالي يك تنهايي است

و تو چون مرواريد

گردن آويز كَسان دگري . . .

.

.

.

آتش گرفتن اي غم و افروختم بس است

يك دم رها نمي كني ام سوختم بس است

سنگين شدم ز درد و چو سنگي به در خويش

خون را چو لعل در جگر اندوختم بس است . . .

.

.

.

وقتي پايت خواب مي رود

نمي تواني درست راه بروي

لنگ مي زني!

وقتي قلبت خواب مي رود

نمي تواني درست فكر كني.

عاشق مي شوي !

.

.

.

فاصله خط عابر پياده ندارد ، دست مرا بگير و از آن رد كن ،

قرار ديدار ما هر نيمه شب ، خيالت كه نمي گذارد بخوابم . . . !

.

.

.

تو را طلب نميكنم…نه اينكه بي نيازم … صبورم . . .

.

.

.

مي روم اما بدان يك سنگ هم خواهد شكست

آنچـــــنان كه تارو پود قلب من از هــــم گسست

مي روم با زخم هـــــايي مانده از يك سال سرد

آن همه برفي كه آمـــــد آشـــــــيانم را شكست

مي روم اما نگويــــــــي بي وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سايه هــــا ديگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتي : يادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روي باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ويران كـــردنم اما عجيب و ســــــاده بود

روي جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

دسته ها : عاشقانه
يکشنبه بیست و هفتم 1 1391

بهانه ميتراشي و مرا عذاب ميدهي / به روح بي قرار من تو اضطراب ميدهي
دلم پر از گلايه ها ، تنم اسير درد و خون / ولي تو قهر با دلم براي لحظه ي مكن
.
.
.
دلم درد ميكند ، انگار خام بودند خيالهايي كه به خوردم داده بودي
.
.
.
كاش نامت را با خط بريل مينوشتند ، صدا كردنت كافي نيست

شكوه اسم تو را بايد لمس كرد !
.
.
.
آدم بدون دوست ، چون كتاب بدون جلد است !
.
.
.
سفري به دور دنياست ، وقتي دستانم تا انتها ، رويت را نوازش مي كنند
.
.
.
انسانهاي خوب همانند گلهاي قاليند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ي چيده شدن ، دائمي اند !
.
.
.
چه فرقي دارد ، شهر ما خانه ي ما باشد يا نباشد ؟
وقتي تو نه در شهر ما هستي و نه در خانه !
.
.
.
دلم برايت تنگ شده است
چه از طول ، چه از عرض و چه از ارتفاع
مي دانم تقصير تو نيست ، قطعا تقصير اشكال هندسي ست
.
.
.
دلي دارم ز جنس سنگ و شيشه / چنان مهرت به جانم كرده ريشه
كه در شش گوشه ي قلبم نوشته / عزيزم ، دوستت دارم هميشه
.
.
.
هربار كه كودكانه دست كسي را مي گرفتم ، گم ميشدم
حالا آنقدر كه در من هراس گرفتن دستي است ، اضطراب گم شدن نيست !
.
.
.
ديشب دونه دونه به ستاره ها سر زدم اما هيچكدوم تو نبودي
اما وقتي به آخرين ستاره رسيدم، آروم بهم گفت:
اون خوده ماهه تو هنوز دنبال ستاره اي؟؟
.
.
.
بخواي نخواي دوست دارم، بيايي نيايي منتظرم
بگي نگي دق ميكنم اگه تو تنهام بذاري
.
.
.
ميگن عاشقا، عشقشونو خوشگل مي بينن،
ايندفعه كه ديدمت خيلي خوشگل شده بودي،
نميدونم تو هر دفعه خوشگلتر ميشي يا من عاشق تر
.
.
.
ميدوني فرق تو با اشكام چيه؟
اشك من بخاطر تو زود مياد ولي تو به خاطر اشك من دير ميايي
.
.
.
فكر نكني وقتي ازت دورم يعني فراموشت كردم
نه فقط دارم بهت فرصت ميدم دلت برام تنگ بشه
.
.
.
آرزو دارم فقط يكبار سرت را روي سينه ام بگذاري
تا طپش نامنظم قلبم را احساس كني ولي از اين ميترسم كه قلبم به احترامت بايستد!

دسته ها : عاشقانه
يکشنبه بیست و هفتم 1 1391

دلم خوش بود كه يارم با وفا بود / كمي از زندگيش از آن ما بود

ولي افسوس كه فكر ما غلط بود / كه زنگ تفريحش احساس ما بود . . .

.

.

.

عمر من در عشق خوبان سر رسيد / موي من از عشق خوبان شد سفيد

صد من چون از كبوتر خانگيست / ناز كردن بر من از ديوانگيست

من چه دارم از تو پنهانش كنم ؟ / جان تقاضا كن كه قربانت كنم

.

.

.

آشق !

از اين به بعد اينگونه بنويسيد ! چون هميشه سرش كلاه مي رود . . .

.

.

.

دريا هميشه از من دلگير است

چون بزرگي دل دوستانم را به رخ او ميكشم . . .

.

.

.

گوشه تا گوشه صحرا بخواب و نهراس

گرگ ها خاطرشان هست كه “آهوي” مني . . .

.

.

.

گفته اند: روز محشر با كسي كه دوستش داري محشور خواهي شد!

يعني ما با هم! چقدر براي تموم شدن دنيا بي تابم

.

.

.

دستانت ، حلقه ميزنند به دور كمرم

اين تنها <پــرانتـز> دوست داشتنيه زندگيه من است  . . .

.

.

.

وقتي براي موندنـت “فاصله ها” حَريص مي شن

واسه يه لحظه بودنت ” ثانيه ها ” عــزيز مي شن . . .

 

 

.

.

.

دلم تنگ است اين شبها، يقين دارم كه مي داني

صداي غربت من را از احساسم تو مي خواني

شدم از درد تنهايي گلي پژمرده و غمگين

بيا اي ابر پاييزي كه دردم را تو مي داني . . .

.

.

.

ميگن اگه عزيزي جزئي از خاطرات خوب زندگيت شد

براي بودنش ازش تشكر كن ، متشكرم كه هستي . . . !

.

.

.

بهترين دوست خواهي بود حتي اگر سختي راه ، چشمانت را از من دور كند

و بهتريني حتي اگر طنين صدايت به گوش من نرسد . . .

.

.

.

يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت بازآيد و بٍرَهانَدَم از بند ملامت

خاك ره آن يار سفركرده بياريد ، تا چشم جهان بين كنمش جاي اقامت . . .

.

.

.

لعنت به همه قانون هاي دنيا ، كه در آن شكستنِ دل پيگردِ قانوني نـَدارد . . . !

.

.

.

كاش در دهكده ي عشق فراواني بود / توي بازار صداقت كمي ارزاني بود

كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم / مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود . . .

.

.

.

پروانه پر ، گنجشك پر ، كلاغ پر…

دلم واسه ديدنت هميشه پر پر پر پر پر پر!

.

.

.

فروغ چشم پر آبم تو هستي / دليل اينكه بيتابم تو هستي

اگرچه آدمي ناچيز هستم / خدا را شكر دنيايم تو هستي . . .

.

.

.

تو را به رخ تمام شقايق ها ميكشم و ميگويم :

تا گل من هست زندگي بايد كرد . . . !

.

.

.

بيا تا من و تو جانانه باشيم / يكي شمع و يكي پروانه باشيم

به پاي سايه هاي گل نشينيم / دعا بر هم كنيم تا زنده باشيم . . .

.

.

.

بگويم و بداني يا نگويم و ميداني ، فاصله دورت نميكند ،

در خوبترين جاي جهان جا داري ، جايي كه دست هيچكس به تو نميرسد . . .

.

.

.

دوستان من مثل گندمند

يعني يه دنيا بركت و نعمت ، نبودنشان قحطي و گرسنگي

و من چه خوشبختم كه زردي خوشه هاي گندم در اطرافم موج ميزند . . .

.

.

.

اگه قرار بود هركسي بزرگترين غمش رو برداره و ببره تحويل بده

با ديدن غمهاي ديگران آهسته غمش رو در جيبش ميگذاشت و به خونه بر مي گشت . . .

.

.

.

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه بیست و یکم 1 1391

هم رنگ تمام آرزوهاي مني/ غارتگرجان ومال و دنياي مني

بي تونفس كشيدنم ممكن نيست/ساده بگويم كه همه دنياي مني . . .

.

.

.

هيچ ميداني ؟

جاي “عزيزم غصه نخور” هاي تو را

ديازپام گرفته است . . .

.

.

.

اگر خوبان عالم جمع باشند / يقينا نزد من ، تو بهتريني

اگر از خوبترها حلقه سازند / تو در آن حلقه ، ميدانم نگيني . . .

.

.

.

اگر دوستم داري بلند فرياد بزن حتي اگرنشنوم باورت مي كنم  عشقم . . .

.

.

.

گاهي فرار مي كنم

از فكر كردن به تو

مثل رد كردن آهنگي كه

خيلي دوستش دارم . . .

.

.

.

تمام قندهاي توي دلم را آب كردم براي تو

تويي كه چايت را هميشه تلخ مي خوري  . . .

.

.

.

نيمه گـُمشده ام نيستي كه بـا نيمه ي ديگــر به جُستجويت برخيزم

تو… تمام گُمشده مني . . .

.

.

.

غمگينم ، مثل پيرزني كه آخرين سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نيست . . .

 

.

.

.

تو نيامده بودي كه جاي خاليت را پر كني

آمده بودي ببيني من با جاي خاليت چه مي كنم  . . .

.

.

.

ديگر فرصتي براي پيامك نيست ، دست واژه ها را مي گيرم و به ديدنت مي آيم

دلتنگيت در هيچ پيامي نمي گنجد . . .

.

.

.

پروردگارا ، آرامش را همچون دانه هاي برف ، آرام و بيصدا

به سرزمين قلب كسانيكه برايم عزيزند ، بباران . . .

.

.

.

دوستت دارم ، رازيست كه در ميان حنجره ام دق ميكند ، وقتي كه نيستي . . .

.

.

.

به جان چشمانت قسم

اينبار آنچنان رفتني ام …

كه ، كاسه هاي آب را هم قسم دهي

نه آن روزها باز ميگردند و نه من . . .

.

.

.

همه ي بغض من

تقديم غرورت باد!

غروري كه

لذت دريا را به چشمانت حرام كرد . . .

.

.

.

نفسم ، تو در شمالي و من در جنوب

كاش دستي نقشه را از ميانه تا كند . . .

.

.

.

وقتي كسي رو دوست داري ، اين يه چيزه !

وقتي كسي تو رو دوست داره ، اين يه چيز ديگه !

اما وقتي كسي رو دوست داري كه تو رو دوست داره

اين يعني همه چيز !

.

.

.

محصولها را كه برداشت ميكنند ، بيچاره مترسكها كه فراموش ميشوند . . .

.

.

.

كاش ميدونستي مهم تر از دلم اعتمادم بود كه شكستي . . .

.

.

.

گاهي هيچ كس را نداشته باشي بهتر است

داشتن ِ بعضي ها تنهاترت مي كند . . .

.

.

.

پرسيدند : دوستش داري ؟

گفتم : دنياي من است

گفتند : دوستت دارد ؟

گفتم : تنها سوال من است

.

.

.

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه بیست و یکم 1 1391

كاش نامت را با خط بريل مي نوشتند!

صدا كردنت كافي نيست

شكوه اسم تو را بايد لمس كرد . . .

.

.

.

هرقدر رفاقت بكنم مي ارزي / اظهار صداقت بكنم مي ارزي

آنقدر عزيزي تو برايم اي دوست / صدبار كه يادت بكنم مي ارزي . . .

.

.

.

خوب ميدانم براي من كسي مثل تو نيست / خوب ميدانم كه روزي باز ناچارم به تو

ميروم شايد دلت روزي گرفتارم شود / ميروم اما گرفتارم ، گرفتارم به تو . . .

.

.

.

با تو بر مرغان دريايي اميرم / بي تو در زندان تنهايي اسيرم

با تو در كاخ وفا ارباب عشقم / بي تو در كوه جفا سنگي حقيرم . . .

.

.

.

اينجا آسمان صاف تا قسمتي به رنگ دوستي همراه با غبار فراق است ،

توده اي سلام به سمت شما در حركت است ، ضمنا احتمال بارش بوسه فراوان است . . .

 

.

.

.

ماه من ، نماز آيات مي خوانم ، وقتي گرفته اي !

.

.

.

از تمام دار دنيا ، تنها يك چيز دارم : دوستت !

.

.

.

در برهوت بي كسي تنها تو همزاد مني / اي نازتر از خواب شبم ، همواره در ياد مني . . .

.

.

.

 يك تلنگر هم كافي بود براي اينكه بشكنم

به هر حال ممنون از مشتت  . . .

.

.

.

اسير فصل خزان گردد عمر آنكس كه / دمي اسير اشك كند چشم مهربان تو را . . .

.

.

.

چه سخت است ، تشيع عشق بر روي شانه هاي فراموشي و دل سپردن به قبرستان جدايي

وقتي ميداني پنج شنبه اي نيست ، تا رهگذري ، بر بي كسي ات فاتحه اي بخواند  . . .

.

.

.

اونقدر كه فكرشو ميكني دوستت ندارم ، چون اونقدر دوستت دارم كه نميتوني فكرشو بكني !

.

.

.

گاهي تنهايي آنقدر قيمت دارد كه درب را باز نمي كنم

حتي براي “تو” كه سالها منتظر در زدنت بودم . . .

.

.

.

همه ي پل هاي پشت سرم را خراب كردم ؛ از عــمد ….

راه اشــتباه را نبايد برگشت … !!!

.

.

.

حافظ هنوز اصرار دارد ، خبر خوشي در راه است!

تو كجاي دنياي مني كه هر چه مي آيي نمي رسي . . . ؟

.

.

.

كاش مي شد همدلي را قاب كرد،ساكنان شهر غم را خواب كرد

كاش مي شد نور چشمان تو را،جانشين تابش مهتاب كرد . . .

.

.

.

گفتم دل و جان بر سر كارت كردم هر چيز كه داشتم نثارت كردم

گفتا تو كه باشي كه كني يا نكني! اين من بودم كه بي‌قرارت كردم . . .

.

.

.

بيمار عشق توست پرستوى روح من ، از اين مريض خسته عيادت نميكنى !؟

.

.

.

دلتنگي فقط يك اسم مستعار است

براي تمام حس هايي كه

اسمشان را نمي دانيم

و هر كدامشان براي خود يك دلتنگي اند . . .

.

.

.

خسته ام فردا نگاهت را برايم پست كن / يك بغل حال و هوايت را برايم پست كن

گوشم از آواز غمگين سكوت شب پراست / لطفا آن لحن صدايت را برايم پست كن. . .

.

.

.

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه بیست و یکم 1 1391
X