بهانه ميتراشي و مرا عذاب ميدهي / به روح بي قرار من تو اضطراب ميدهي
دلم پر از گلايه ها ، تنم اسير درد و خون / ولي تو قهر با دلم براي لحظه ي مكن
.
.
.
دلم درد ميكند ، انگار خام بودند خيالهايي كه به خوردم داده بودي
.
.
.
كاش نامت را با خط بريل مينوشتند ، صدا كردنت كافي نيست

شكوه اسم تو را بايد لمس كرد !
.
.
.
آدم بدون دوست ، چون كتاب بدون جلد است !
.
.
.
سفري به دور دنياست ، وقتي دستانم تا انتها ، رويت را نوازش مي كنند
.
.
.
انسانهاي خوب همانند گلهاي قاليند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ي چيده شدن ، دائمي اند !
.
.
.
چه فرقي دارد ، شهر ما خانه ي ما باشد يا نباشد ؟
وقتي تو نه در شهر ما هستي و نه در خانه !
.
.
.
دلم برايت تنگ شده است
چه از طول ، چه از عرض و چه از ارتفاع
مي دانم تقصير تو نيست ، قطعا تقصير اشكال هندسي ست
.
.
.
دلي دارم ز جنس سنگ و شيشه / چنان مهرت به جانم كرده ريشه
كه در شش گوشه ي قلبم نوشته / عزيزم ، دوستت دارم هميشه
.
.
.
هربار كه كودكانه دست كسي را مي گرفتم ، گم ميشدم
حالا آنقدر كه در من هراس گرفتن دستي است ، اضطراب گم شدن نيست !
.
.
.
ديشب دونه دونه به ستاره ها سر زدم اما هيچكدوم تو نبودي
اما وقتي به آخرين ستاره رسيدم، آروم بهم گفت:
اون خوده ماهه تو هنوز دنبال ستاره اي؟؟
.
.
.
بخواي نخواي دوست دارم، بيايي نيايي منتظرم
بگي نگي دق ميكنم اگه تو تنهام بذاري
.
.
.
ميگن عاشقا، عشقشونو خوشگل مي بينن،
ايندفعه كه ديدمت خيلي خوشگل شده بودي،
نميدونم تو هر دفعه خوشگلتر ميشي يا من عاشق تر
.
.
.
ميدوني فرق تو با اشكام چيه؟
اشك من بخاطر تو زود مياد ولي تو به خاطر اشك من دير ميايي
.
.
.
فكر نكني وقتي ازت دورم يعني فراموشت كردم
نه فقط دارم بهت فرصت ميدم دلت برام تنگ بشه
.
.
.
آرزو دارم فقط يكبار سرت را روي سينه ام بگذاري
تا طپش نامنظم قلبم را احساس كني ولي از اين ميترسم كه قلبم به احترامت بايستد!

دسته ها : عاشقانه
يکشنبه بیست و هفتم 1 1391

دلم خوش بود كه يارم با وفا بود / كمي از زندگيش از آن ما بود

ولي افسوس كه فكر ما غلط بود / كه زنگ تفريحش احساس ما بود . . .

.

.

.

عمر من در عشق خوبان سر رسيد / موي من از عشق خوبان شد سفيد

صد من چون از كبوتر خانگيست / ناز كردن بر من از ديوانگيست

من چه دارم از تو پنهانش كنم ؟ / جان تقاضا كن كه قربانت كنم

.

.

.

آشق !

از اين به بعد اينگونه بنويسيد ! چون هميشه سرش كلاه مي رود . . .

.

.

.

دريا هميشه از من دلگير است

چون بزرگي دل دوستانم را به رخ او ميكشم . . .

.

.

.

گوشه تا گوشه صحرا بخواب و نهراس

گرگ ها خاطرشان هست كه “آهوي” مني . . .

.

.

.

گفته اند: روز محشر با كسي كه دوستش داري محشور خواهي شد!

يعني ما با هم! چقدر براي تموم شدن دنيا بي تابم

.

.

.

دستانت ، حلقه ميزنند به دور كمرم

اين تنها <پــرانتـز> دوست داشتنيه زندگيه من است  . . .

.

.

.

وقتي براي موندنـت “فاصله ها” حَريص مي شن

واسه يه لحظه بودنت ” ثانيه ها ” عــزيز مي شن . . .

 

 

.

.

.

دلم تنگ است اين شبها، يقين دارم كه مي داني

صداي غربت من را از احساسم تو مي خواني

شدم از درد تنهايي گلي پژمرده و غمگين

بيا اي ابر پاييزي كه دردم را تو مي داني . . .

.

.

.

ميگن اگه عزيزي جزئي از خاطرات خوب زندگيت شد

براي بودنش ازش تشكر كن ، متشكرم كه هستي . . . !

.

.

.

بهترين دوست خواهي بود حتي اگر سختي راه ، چشمانت را از من دور كند

و بهتريني حتي اگر طنين صدايت به گوش من نرسد . . .

.

.

.

يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت بازآيد و بٍرَهانَدَم از بند ملامت

خاك ره آن يار سفركرده بياريد ، تا چشم جهان بين كنمش جاي اقامت . . .

.

.

.

لعنت به همه قانون هاي دنيا ، كه در آن شكستنِ دل پيگردِ قانوني نـَدارد . . . !

.

.

.

كاش در دهكده ي عشق فراواني بود / توي بازار صداقت كمي ارزاني بود

كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم / مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود . . .

.

.

.

پروانه پر ، گنجشك پر ، كلاغ پر…

دلم واسه ديدنت هميشه پر پر پر پر پر پر!

.

.

.

فروغ چشم پر آبم تو هستي / دليل اينكه بيتابم تو هستي

اگرچه آدمي ناچيز هستم / خدا را شكر دنيايم تو هستي . . .

.

.

.

تو را به رخ تمام شقايق ها ميكشم و ميگويم :

تا گل من هست زندگي بايد كرد . . . !

.

.

.

بيا تا من و تو جانانه باشيم / يكي شمع و يكي پروانه باشيم

به پاي سايه هاي گل نشينيم / دعا بر هم كنيم تا زنده باشيم . . .

.

.

.

بگويم و بداني يا نگويم و ميداني ، فاصله دورت نميكند ،

در خوبترين جاي جهان جا داري ، جايي كه دست هيچكس به تو نميرسد . . .

.

.

.

دوستان من مثل گندمند

يعني يه دنيا بركت و نعمت ، نبودنشان قحطي و گرسنگي

و من چه خوشبختم كه زردي خوشه هاي گندم در اطرافم موج ميزند . . .

.

.

.

اگه قرار بود هركسي بزرگترين غمش رو برداره و ببره تحويل بده

با ديدن غمهاي ديگران آهسته غمش رو در جيبش ميگذاشت و به خونه بر مي گشت . . .

.

.

.

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه بیست و یکم 1 1391

هم رنگ تمام آرزوهاي مني/ غارتگرجان ومال و دنياي مني

بي تونفس كشيدنم ممكن نيست/ساده بگويم كه همه دنياي مني . . .

.

.

.

هيچ ميداني ؟

جاي “عزيزم غصه نخور” هاي تو را

ديازپام گرفته است . . .

.

.

.

اگر خوبان عالم جمع باشند / يقينا نزد من ، تو بهتريني

اگر از خوبترها حلقه سازند / تو در آن حلقه ، ميدانم نگيني . . .

.

.

.

اگر دوستم داري بلند فرياد بزن حتي اگرنشنوم باورت مي كنم  عشقم . . .

.

.

.

گاهي فرار مي كنم

از فكر كردن به تو

مثل رد كردن آهنگي كه

خيلي دوستش دارم . . .

.

.

.

تمام قندهاي توي دلم را آب كردم براي تو

تويي كه چايت را هميشه تلخ مي خوري  . . .

.

.

.

نيمه گـُمشده ام نيستي كه بـا نيمه ي ديگــر به جُستجويت برخيزم

تو… تمام گُمشده مني . . .

.

.

.

غمگينم ، مثل پيرزني كه آخرين سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نيست . . .

 

.

.

.

تو نيامده بودي كه جاي خاليت را پر كني

آمده بودي ببيني من با جاي خاليت چه مي كنم  . . .

.

.

.

ديگر فرصتي براي پيامك نيست ، دست واژه ها را مي گيرم و به ديدنت مي آيم

دلتنگيت در هيچ پيامي نمي گنجد . . .

.

.

.

پروردگارا ، آرامش را همچون دانه هاي برف ، آرام و بيصدا

به سرزمين قلب كسانيكه برايم عزيزند ، بباران . . .

.

.

.

دوستت دارم ، رازيست كه در ميان حنجره ام دق ميكند ، وقتي كه نيستي . . .

.

.

.

به جان چشمانت قسم

اينبار آنچنان رفتني ام …

كه ، كاسه هاي آب را هم قسم دهي

نه آن روزها باز ميگردند و نه من . . .

.

.

.

همه ي بغض من

تقديم غرورت باد!

غروري كه

لذت دريا را به چشمانت حرام كرد . . .

.

.

.

نفسم ، تو در شمالي و من در جنوب

كاش دستي نقشه را از ميانه تا كند . . .

.

.

.

وقتي كسي رو دوست داري ، اين يه چيزه !

وقتي كسي تو رو دوست داره ، اين يه چيز ديگه !

اما وقتي كسي رو دوست داري كه تو رو دوست داره

اين يعني همه چيز !

.

.

.

محصولها را كه برداشت ميكنند ، بيچاره مترسكها كه فراموش ميشوند . . .

.

.

.

كاش ميدونستي مهم تر از دلم اعتمادم بود كه شكستي . . .

.

.

.

گاهي هيچ كس را نداشته باشي بهتر است

داشتن ِ بعضي ها تنهاترت مي كند . . .

.

.

.

پرسيدند : دوستش داري ؟

گفتم : دنياي من است

گفتند : دوستت دارد ؟

گفتم : تنها سوال من است

.

.

.

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه بیست و یکم 1 1391

كاش نامت را با خط بريل مي نوشتند!

صدا كردنت كافي نيست

شكوه اسم تو را بايد لمس كرد . . .

.

.

.

هرقدر رفاقت بكنم مي ارزي / اظهار صداقت بكنم مي ارزي

آنقدر عزيزي تو برايم اي دوست / صدبار كه يادت بكنم مي ارزي . . .

.

.

.

خوب ميدانم براي من كسي مثل تو نيست / خوب ميدانم كه روزي باز ناچارم به تو

ميروم شايد دلت روزي گرفتارم شود / ميروم اما گرفتارم ، گرفتارم به تو . . .

.

.

.

با تو بر مرغان دريايي اميرم / بي تو در زندان تنهايي اسيرم

با تو در كاخ وفا ارباب عشقم / بي تو در كوه جفا سنگي حقيرم . . .

.

.

.

اينجا آسمان صاف تا قسمتي به رنگ دوستي همراه با غبار فراق است ،

توده اي سلام به سمت شما در حركت است ، ضمنا احتمال بارش بوسه فراوان است . . .

 

.

.

.

ماه من ، نماز آيات مي خوانم ، وقتي گرفته اي !

.

.

.

از تمام دار دنيا ، تنها يك چيز دارم : دوستت !

.

.

.

در برهوت بي كسي تنها تو همزاد مني / اي نازتر از خواب شبم ، همواره در ياد مني . . .

.

.

.

 يك تلنگر هم كافي بود براي اينكه بشكنم

به هر حال ممنون از مشتت  . . .

.

.

.

اسير فصل خزان گردد عمر آنكس كه / دمي اسير اشك كند چشم مهربان تو را . . .

.

.

.

چه سخت است ، تشيع عشق بر روي شانه هاي فراموشي و دل سپردن به قبرستان جدايي

وقتي ميداني پنج شنبه اي نيست ، تا رهگذري ، بر بي كسي ات فاتحه اي بخواند  . . .

.

.

.

اونقدر كه فكرشو ميكني دوستت ندارم ، چون اونقدر دوستت دارم كه نميتوني فكرشو بكني !

.

.

.

گاهي تنهايي آنقدر قيمت دارد كه درب را باز نمي كنم

حتي براي “تو” كه سالها منتظر در زدنت بودم . . .

.

.

.

همه ي پل هاي پشت سرم را خراب كردم ؛ از عــمد ….

راه اشــتباه را نبايد برگشت … !!!

.

.

.

حافظ هنوز اصرار دارد ، خبر خوشي در راه است!

تو كجاي دنياي مني كه هر چه مي آيي نمي رسي . . . ؟

.

.

.

كاش مي شد همدلي را قاب كرد،ساكنان شهر غم را خواب كرد

كاش مي شد نور چشمان تو را،جانشين تابش مهتاب كرد . . .

.

.

.

گفتم دل و جان بر سر كارت كردم هر چيز كه داشتم نثارت كردم

گفتا تو كه باشي كه كني يا نكني! اين من بودم كه بي‌قرارت كردم . . .

.

.

.

بيمار عشق توست پرستوى روح من ، از اين مريض خسته عيادت نميكنى !؟

.

.

.

دلتنگي فقط يك اسم مستعار است

براي تمام حس هايي كه

اسمشان را نمي دانيم

و هر كدامشان براي خود يك دلتنگي اند . . .

.

.

.

خسته ام فردا نگاهت را برايم پست كن / يك بغل حال و هوايت را برايم پست كن

گوشم از آواز غمگين سكوت شب پراست / لطفا آن لحن صدايت را برايم پست كن. . .

.

.

.

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه بیست و یکم 1 1391

باوفا! مهر تو اندر جان ماست

 زندگي بي دوستي زندان ماست

 كم بزن آتش دل بي تاب را

 ياد خوبت روز و شب مهمان ماست . . .

.

.

.

عاقبت از غم عشق تو ديوانه شدم / باده بر دست شدم راهي ميخانه شدم

 آن قدر حسرت ميخانه كشيدم كه ز شوق /  به تمناي شرابت همچو پيمانه شدم . . .

.

.

.

گفتي مسافري و من آنقدر عاشقم كه

سال هاست نماز دلم را شكسته ميخوانم . . .

.

.

.

متاسفانه توي قرن ۲۱ اسكل به كسي‌ گفته ميشه كه

قلبي پاك و بي گناه و مهربون داره

آدم فروش و نا رفيق نيست و از پشت خنجر نميزنه . . .

.

.

.

عشق بعضي وقت ها از درد دوري بهتر است/بي قرارم كرده و گفته صبوري بهتر است

توي قرآن خوانده ام ، يعقوب يادم داده است/دلبرت وقتي كنارت نيست ، كوري بهتر است  . . .

.

.

.

من شكستم تا تو را عاشق كنم

 بعد من باران فقط آب است و بس

 هر كه بعد از من سراغت را گرفت

 زشت يا زيبا فقط خوابست و بس . . .

.

.

.

تو را اي گل كماكان دوست دارم / به قدر ابر و باران دوست دارم

كجا باشي كجا باشم مهم نيست / تو را تا زنده هستم دوست دارم  . . .

.

.

.

اگر سرت رو روي سينه ام بگذاري

هيچ صدايي نخواهي شنيد …

قلبِ من طاقت اين همه خوشبختي رو نداره !

 

.

.

.

تبسم را فراموش نكن

لبخند بي هزينه ات گران ترين هديه است . . .

.

.

.

آنان كه بودنت را قدر نمي دانند

رفتنت را “نامردي” ميخوانند  . . .

.

.

.

مه شب مرغ دلم بر سر ديوار تو بود / ميپرد از قفس و عاشق ديدار تو بود

خبرت هست كه از خوبي خود بي خبري / به خدا خوبتر از خوبتر از خوبتري . . .

.

.

.

عجب رسمي ست رسم آدميزاد / كه دور افتاده را كم ميكنند ياد

كه دور افتاده حكم مرده دارد / كه خاك مرده را كي ميبرد باد . . .

.

.

.

اگر باشي محبت روزگاري تازه خواهد يافت / زمين در گردشش با تو مداري تازه خواهد يافت

دل من نيز با تو بعد از آن پاييز طولاني / دوباره چون گذشته نوبهاري تازه خواهد يافت. . .

.

.

.

ساقي و مطرب و مي جمله مهياست ولي

عيش بي يار نشود يار كجاست . . . ؟

.

.

.

من تنگ دلم يا كه جهان تنگ شده

تيره بصرم يا افق اين رنگ شده

گوش من بي حوصله بد ميشنود

يا ساز طبيعت خشن آهنگ شده . . .

.

.

.

بيچاره آسمان …

دلش به خورشيدى خوش است كه هر روز دورش ميزند . . .

.

.

.

زيبايي عشق به سكوت است نه فرياد ، پس با تمام سكوتم دوستت دارم . . .

.

.

.

سر به هوا نيستم اما هميشه چشم به آسمان دارم

حال عجيبي ست ديدن همان آسمان

كه شايد تو

دقايقي پيش به آن نگاه كرده اي . . .

.

.

.

بي انصاف اين گره با يك نگاه تو باز ميشد

تمام دندانهايم درد ميكند . . .

.

.

.

دلم با تو بود

تو ولي سرد شدي

آنقدر سرد كه به ناچار گرمايم را به تو بخشيدم

و تو به من تهمت سرد شدن زدي . . .

.

.

.

خانه هاي جدول زندگيم را دستان مهربانت يك به يك پر كرد

و رمز جدول چنين بود:

دوستم بدار . . .

.

.

.

هنوز هم…

 از بين كارهاي دنيا…

دل بستن به دلت بيشتر به دلم مي چسبد . . .

دسته ها : عاشقانه
پنج شنبه بیستم 11 1390

تكرار شو شايد ما سهم هم باشيم

شايد به جرم عشق ما متهم باشيم

باز در حضور تو آشفته خويشم

در سفره عشقت درويش درويشم. . .

.

.

.

ميشه پروانه بود و به هر گلي نشست

اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلي نشست . . .

.

.

.

واقعيت است جاذبه تو

از بس جذابي

مي خواهم تو را به نيوتن ثابت كنم . . . !

.

.

.

دلم غرق تماشا بود، رفتي / ميان اشك و آه و دود رفتي

كنار حسرتي ديرينه ماندم / بهار من، گل من، زود رفتي . . .

.

.

.

من و ياد تو و يك سينه تنگ

شبي تار و سه‌تاري خسته آهنگ

كمي با چشمهايم مهربان باش

مزن اي دوست بر آيينه‌ات سنگ . . .

.

.

.

خوش به حال آنكه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس، احوال توست

خوش به حال آنكه چشمانش تويي

آرزوهايش همه آمال توست

.

.

.

رفتـن كسـي كـه لايـق نيسـت … نـعمـت اسـت نـه فـاجـعه . . .

.

.

.

گرچه آلوده ي دنياي فريبم اما سينه اي پاك به پهناي صداقت دارم ،

دل من عاطفه را مي فهمد ، با كسي سبزتر از عشق رفاقت دارم . . .

.

.

.

بجز دستت ندارم يار ديگر / بجز آيينه بازي كار ديگر

چو بستي چشم را آيينه بشكست / نگاهم كن فقط يك بار ديگر . . .

.

.

.

خنده هاي تـــو

آرزوهـــاي مـن انـد

بخــند

تا برآورده شوند  . . .

.

.

.

نكند يوسف عمرم رود از مصر خيالت / باز آواره ي تنهايي چاهم بكني . . .

 

.

.

.

اگر چه عاشقي پر شور بوديم / به خود نزديك و از هم دور بوديم

شب و روز از جدايي مي‌سروديم / من و تو وصله‌اي ناجور بوديم . . .

.

.

.

گفتم به گل زرد چرا رنگ مني ، افسرده و دلتنگ چرا مثل مني

من عاشق اويم كه رنگم شده زرد ، تو عاشق كيستي كه هم رنگ مني . . .

.

.

.

آب و هواي دلم آنقدر بارانيست

كه رخت هاي دلتنگي ام را

مجالي براي خشك شدن نيست

اينگونه است كه دلم برايت هميشه تنگ است . . .

.

.

.

حـالا كـه ميـخـواهـي بـروي  لطفــا قـدمـهـايـت را تنـدتـر بـردار  …

دلـم را فـرستــاده ام دنبـالِ نخــود سيـــاه . . .

.

.

.

مبادا مثل برگي زرد باشيم / رفيق مردم بي درد باشيم

مزن بر عاشقان از پشت خنجر / بيا اي دل هميشه مرد باشيم . . .

.

.

.

شب در خم گيسوي تو عابر ميشد / با هر نفست بهار ظاهر ميشد

اي فلسفه ي شگفت ، افلاطون هم / با ديدن چشمان تو عاشق ميشد . . .

.

.

.

من و باران، من و دريا، من و تو / من و شب‌بو، من و فردا، من و تو

دوباره عاشقي را مي‌سراييم / من و مجنون، من و ليلا، من و تو . . .

.

.

.

به بند دلت مياويز

رخت خاطره ام را

گرد باد هاي فراموشي حرمت نمي شناسند . . .

.

.

.

دلم باغي پر از ريحان و گل بود / به روي رود عشقت مثل پل بود

نگاهم كردي و ويران شد اين دل / مگر چشم تو از قوم مغول بود؟

.

.

.

هميشه مي گفتند ترك عادت موجب مرض است

اما اينبار موجب مرگ ميشود ترك عادتِ با تو بودن . . .

.

.

.

به باغم ياسمن بودي چه مي‌شد؟ / عروس اين چمن بودي چه مي‌شد؟

چرا چون باد رفتي از كنارم؟ / هميشه مال من بودي چه مي‌شد . . . ؟

.

.

.

رها كردي چرا دست دلم را؟ / به خاك و خون كشيدي حاصلم را

مرا تو مي‌كشي صدبار در روز / ولي من دوست دارم قاتلم را . . .

.

.

.

سراسر خواب من كابوس، كابوس / ندارم در شبم فانوس، فانوس

به دل آمد بگويم من تو را دوست  / ولي لب وا نشد، افسوس، افسوس . . .

دسته ها : عاشقانه
جمعه هفتم 11 1390

من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشي

تو نقش جهان هر وجبت ترمه و كاشي

در هر نفس اين است دعايم همه  اي ماه

در زير و بم خاطره ، آزرده نباشي  . . .

.

.

.

همه جا پر شده كه

دهانت را ميبويند مبادا گفته باشي دوستت دارم

من ميگم حق دارن

چون دوست داشتن هاي ما بودار است

بوي سو استفاده

بوي خيانت

بوي دروغ ميدهد . . .

.

.

.

تو آني نبودي كه فكرش را مي كردم، زيرا باعث شدي آني شوم كه فكرش را هم نمي كردم . . .

.

.

.

ميدوني اگه يه روز پادشاه بشم بزرگترين آرزوم چيه ؟

ميخوام بشي تاج سرم

.

.

.

ساعت ها به ساعت مي نگرم

مسابقه گذاشته اند عقربه ها

هر چه غمت بيشتر باشد از سرعت خود مي كاهند . . .

.

.

.

مي سپارمت به خدا

خدايي كه هيچوقت نخواست تو را به من بسپارد . . .

.

.

.

حقايق گاهي وقتا توي شوخي پيدا ميشه

خيلي احمقانه است اگر فكر ميكنيم آدمها توي شوخيها دلشان نمي شكند . . .

.

.

.

تنها خداست كه ميداند (بهترين) در زندگي تو چگونه معنا مي شود

من آن بهترين را برايت آرزو مي كنم . . .

.

.

.

چه اشتباه بـزرگيست ، تلخ كردن زندگيمان

براي كسي كه در دوري ما

شيرين ترين لحظات زندگيش را سپري ميكند . . .

.

.

.

سرزنشم مكن اگر از همه پا كشيده ام ، تبع لطيف آدمي ، با همه سر نميكند . . .

.

.

.

پا ميكشم از كوچه هاي همجواري / يعني دگر اينجا ندارم اعتباري

با اين همه دل به دستت مي سپارم / شرمنده ام جز اين ندارم يادگاري . . .

.

.

.

ميگويند دل به دل راه دارد راست ميگويند

ديگر نپرس چرا دوستت ندارم . . .

.

.

.

هرچه دلتنگي هست ، حرفهايي كه گره در گره است

تو بيا تا به همان بوسه اول برود . . .

.

.

.

من كزين فاصله غارت شده ي چشم تو ام

چون به ديدار تو افتد سرو كارم چه كنم

يك به يك با مژه هايت دل من مشغول است

ميله هاي قفسم را نشمارم چه كنم . . . ؟

.

.

.

اگرچه از تو دور هستم اما تو را در قلب خويش حس ميكنم

حتي نزديكتر از آن دو عاشقي كه در آغوش هم هستند . . .

.

.

.

از دورترين نقطه ي عشق ، دل به پرگار خدا مي بندم

شايد به تو رسيدن در يك شعاع زياد هم محال نباشد  . . .

.

.

.

يه ضرب المثل چيني ميگه :

برنج سرد را مي توان خورد ، چاي سرد را مي توان نوشيد

اما نگاه سرد را نمي توان تحمل كرد . . .

.

.

.

.مي آيي عاشق ميكني ، محو ميشوي تا فراموشت كنم ،

دوباره مي آيي تازه ميكني خاطرات را ، محو ميشوي ،

به راستي كه سراب از تو با ثبات تر است . . .

.

.

.

دل ناله كند از من ، من ناله كنم از دل ، يارب تو قضاوت كن ديوانه منم يا دل . . . ؟

.

.

.

گاهي دلم براي چوپان دروغگو خيلي مي سوزد

بيچاره ۲ بار بيشتر دروغ نگفت انگشت نما شد

ولي ما هنوز صادق ترينيم . . .

دسته ها : عاشقانه
جمعه هفتم 11 1390

خسته شدم از بس به آدمايي كه ميخوان جاي تو رو توي قلبم بگيرن گفتم :

ببخشيد اينجا جاي دوستمه ، الان برميگرده !

.

.

.

به اميدي كه وفا خواهم ديد / از تو تا چند جفا خواهم ديد

گر توان وصل تو را ديد به خواب / اين چنين خواب كجا خواهم ديد

طاق ابروي تو گر قبله شود / خوش اثر ها ز دعا خواهم ديد . . .

(فروغي بسطامي)

.

.

.

آيا مي داني بدست آوردنت

تنها “استثناء” در

خواستن ، توانستن است . . . ؟

.

.

.

شمع، اين مساله را بر همه كَس روشن كرد

كه توان تا به سحر ، گريه ي بي شيون كرد . . .

.

.

.

پيرم و گاهي دلم ياد جواني مي‎كند / بلبل شوقم هواي نغمه‎خواني مي‎كند

همتم تا مي‎رود ساز غزل گيرد به دست / طاقتم اظهار عجز و ناتواني مي‎كند . . .

.

.

.

تمامي مزرعه كافر صدايش ميزدند

گل آفتاب‌گردان كوچكي را كه عاشق باران شده بود . . .

.

.

.

يك مترسك خريده ام

عطر هميشگي ات را به تنش زده ام

در گوشه اتاقم ايستاده

درست مثل توست ، فقط اينكه روزي هزار بار از رفتنش مرا نمي ترساند . . .

.

.

.

حالم را پرسيدند ، گفتم رو به راهم ! نمي دانند رو به راهي هستم كه تو رفته اي . فار

.

.

.

بي من نرو آن سوي فرداي زمانه

بي من نشو دمساز تنهاي ترانه

با من بمان اين روزهاي بي بهانه

با من بمان با دردهاي عاشقانه

.

.

.

تقديم به كسي كه هنوز هم تكه اي از آسمان در چشمانش

و جرعه اي از دريا در دستانش و تجسمي زيبا از خاطره ها و ايثارهاي سرخ

در معبد ارغواني دلش به يادگار مانده است . . .

.

.

.

وقتي پروانه عشق در تاري بيفتد كه عنكبوتش سير باشد

تازه قصه زندگي آغاز شده است زيرا ديگر نه مي تواند پرواز كند نه بميرد . . .

.

.

.

قاصدكها هم مانند تو

بعد از كلي آرزو مرا ترك گفتند

انگار اين رسم طبيعت است !

.

.

.

بيزارم از اين خواب ها

كه هر شب مرا به آغوش تو مي آورند

و صبح … با اشك

از تو جدايم مي كنند . . .

.

.

.

ما پيغام دوستيمان را با دود بهم مي رسانيم .

نمي دانم انسو براي تو تكه چوبي هست يا نه؟

من اين سو جنگلي را به اتش كشيده ام . . .

.

.

.

آدما دو جور زندگي ميكنن يا غرورشونو زير پاشون ميذرانو با انسانها زندگي ميكنن.

يا انسانهارو زير پاشون ميذارنو با غرورشون زندگي ميكنن . . .

.

.

.

چه فرقي ميكند مهره ي سياه باشم يا سفيد

چشمانت با اولين حركت ماتم ميكند . . .

.

.

.

اين روزها آب وهواي دلم آنقدر باراني ست

كه رخت هاي دلتنگيم را فرصتي براي خشك شدن نيست . . .

.

.

.

صرف فعل “دوست داشتن” بسيار سخت است

گذشته اش كه به هيچ وجه ساده نيست

حالش كاملاً اخباري ست

آينده اش هم شرطي . . .

.

.

.

دليل اينكه تو را طلب نميكنم ، بي نيازي نيست

گاهي وقت ها بايد صبور بود . . .

.

.

.

من ساده فكر ميكردم تا ابد كنار تو بودم ولي چه سود

خوشبخت آنكسي كه دلت را ز من ربود . . .

.

.

.

از كوير آمده‌ام

چشمم از خاطره ريگ پُر است

ابر من باش و دلم را بتكان . . .

.

.

.

به كدامين گناه از بهشت اغوشت رانده شدم ؟

من كه حتي وسوسه سيب نداشتم . . .

.

.

.

اينقدر خودم و براش كوچيك كردم كه فكر نكنه ازش بزرگترم

افسوس كه منو به خاطر كوچيكيم تنها گذاشت . . .

.

.

.

گاه يك لبخند انقدر عميق ميشود كه گريه مي كنيم

گاه يك نغمه انقدر دست نيافتني ميشود كه با ان زندگي مي كنيم

گاه يك نگاه انچنان سنگين ميشود چشمانمان رهايش نمي كند

گاه يك عشق انقدر ماندگار مي شود كه فراموشش نمي كنيم

 

دسته ها : عاشقانه
جمعه هفتم 11 1390

كمي گيجم كمي منگم ، عجيب است / پريده بي جهت رنگم ، عجيب است

تو را ديدم همين يك ساعت پيش / برايت باز دلتنگم ، عجيب است . . .

.

.

.

روي قلبي نوشته بودن شكستني است مواظب باشين

ولي من روي قلبم نوشتم شكسته است ، راحت باشيد . . . !

.

.

.

دوستت دارم ، رازيست كه ، در ميان حنجره ام دق ميكند وقتي كه نيستي . . .

.

.

.

دوري از اين ديده ، اما باز يادت ميكنم / حرمت اين آشنايي فرش راهت ميكنم

در فراقت ، غم حصار خنده هايم را شكست / باز هم از انتهاي دل صدايت ميكنم . . .

.

.

.

توكه با ديگرانت بود ميلي / چرا يادت مرا بشكست خيلي ؟

مگر قصدت پريشاني ما بود / كه عشق ما نشد مجنون و ليلي . . . ؟

.

.

.

يادم نرود كه :

من تنها هستم ، اما تنها من نيستم . . .

.

.

.

چه تجارت ناشيانه اي بود آن همه نازي كه من از تو خريدم  . . .

.

.

.

روزي مي شود كه برگ برنده ات دل مي شود

اما تو ديگر حاكم نيستي . . .

.

.

.

اگر نسيمي شانه هايت را نوازش كرد

بدان آن هواي دل من است كه به يادت مي وزد . . .

.

.

.

دستهايت را زير تنهاييم ستون كن كه من از آوارگي بي تو بدون ميترسم  . . .

.

.

.

درود بر آدم هاي خوب ، آنها كه در انديشه ي ديگران تصوير زيبا مي نگارند  . . .

.

.

.

عشق يعني وقتي هزار دليل براي رفتن هست

هنوز دنبال يه بهونه‌اي كه بموني . . .

.

.

.

چمن ها بي تو زيبايي ندارد / بهار و گل دلارايي ندارد

فريب كَس نخوردم جز تو اي يار / كه ديگر كَس فريبايي ندارد . . .

.

.

.

احساس تو طروات باران است / بر زخم شكوفه هاي گل درمان است

هروقت كه در هواي تو ميچرخم / انگار نفس كشيدنم آسان است . . .

.

.

.

تو اين  “مـــَــن ها “  را از خودت  “مــِـن‌ها”  كن

من ميـميرم براي باقي مانده ات . . .

.

.

.

 تا كي دل من چشم به در داشته باشد ؟

اي كاش كسي از تو خبر داشته باشد

 آن باد كه آغشته به بوي نفس توست

از كوچه ما كاش گذر داشته باشد . . .

.

.

.

من ملك بودم و فردوس برين جايم بود / آدم آورد در اين دير خراب آبادم

نيستم آدم اگر باز نگردم آنجا / زين جهت هست اگر باز كمي دلشادم . . .

دسته ها : عاشقانه
جمعه هفتم 11 1390
X