دلم چندين سال است روزه ي عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو

.

.

.

من بودم ، تو و يك عالمه حرف

و ترازويي كه سهم تو را از شعرهايم نشان مي داد !

كاش بودي و مي فهميدي وقت دلتنگي ، يك آه چقدر وزن دارد

.

.

.

عصاره ي تمام مهرباني ها را مي گيرم

و از آن فرشته اي مي سازم همچون “خودت”

.

.

.

تمام مزرعه كافر صدايش مي زدند

گل آفتابگردان كوچكي كه عاشق باران شده بود

.

.

.

تنهايي يعني : ذهنم پر از تو و خالي از ديگران است

اما كنارم خالي از تو و پر از ديگران است !

.

.

.

در نگاهت چيزيست كه نميدانم چيست ؟

مثل آرامش بعد از يك غم ، مثل پيدا شدن يك لبخند

مثل بوي نم بعد از باران ، در نگاهت چيزيست كه نميدانم چيست ؟

من به آن محتاجم !

.

.

.

طلوع كن از سرزمين روياهايم اي ستاره ي شب هاي تاريكم ! آسمان دلم را منتظر مگذار

.

.

.

بهانه هاي دنيا تو را از يادم نخواهد برد ، من تو را در قلبم دارم نه در دنيا

.

.

.

دل اگر بستي ، محكم نبند ، مراقب باش گره كور نزني ، او ميرود ، تو ميماني و يك گره كور

.

.

.

من كه از كوي تو بيرون نرود پاي خيالم / نكند فرق به حالم چه براني چه بخواني / چه به اوجم برساني چه به خاكم بكشاني / نه من آنم كه برنجم ، نه تو آني كه براني

.

.

.

دلم از نبودنت پر است ، آنقدر كه اضافه اش از چشمانم ميچكد !

.

.

.

گلوي آدم را بايد گاهي بتراشند تا براي دلتنگي هاي تازه جا باز شود ، دلتنگي هايي كه جايشان نه در دل كه در گلوي آدم است ، دلتنگي هايي كه ميتوانند آدم را خفه كنند

.

.

.

اي قطار ، راهت را بگير و برو ! ديگر نه كوه توان ريزش دارد و نه ريزعلي پيراهن اضافه ، ديگر هيچ چيز مثل سابق نيست

.

.

.

با يك گل هم “بهار” مي شود ، اگر در دلمان جوانه بزند !

.

.

.

حلقه ي دستانت كه بر كمرم ميزني ، زيباترين اسارت زندگي من است !

.

.

.

بيچاره عروسك دلش ميخواست زارزار بگريد ، اما خنده را بر لبانش دوخته بودند !

.

.

.

در روياهايت جايي برايم باز كن ، جايي كه عشق را بشود مثل بازي هاي كودكي باور كرد ، خسته شدم از بي جايي !

.

.

.

صبر كن ، برگرد ، چمدان هايمان اشتباه شده است ، دلم را به جاي خاطراتت بردي !

.

.

.

تا تويي در خاطرم ، با ديگران بيگانه ام / با خيالت همنشينم ، گوشه اي زنداني ام

.

.

.

سلام بر آنان كه لايق سلامند / يك رنگ و يكدل و يك مرامند / هم گلند هم گنجينه هم دوست / هرچه از وي تعريف كني نيكوست

.

.

.

همدم تنهايي شب هاي من ، اشك است و بس / مرهم زخم دل تنهاي من ، اشك است و بس / گر نميبيني غمي اندر نگاه خسته ام / آنچه ميشويد غم از چشمان من ، اشك است و بس

.

.

.

كاش دستانم آنقدر بزرگ بود كه مي توانستم چرخ و فلك دنيا را به كام تو بچرخانم

.

.

.

نبودنت را با ساعت شني اندازه گرفته ام ، يك صحرا گذشته است !

.

.

.

گاهي به آسمان نگاه كن ، شايد كبوتري خسته به آشيانه ي دلت محتاج باشد

.

.

.

بهاران من ، طوفان ها در رقص عظيم تو به شكوهمندي نيلبكي مي نوازند ، و ترانه ي رگ هايت آفتابي هميشگيست

.

.

.

دوريت زمستاني ديگر است ، كمتر از من دور شو ، باز سرما خورده ام

.

.

.

گفتي اندر خواب بيني بعد اين روي مرا / ماه من ، در چشم عاشق آب هست و خواب نيست

.

.

.

تك گلي هستي تا عرش ميخواهم تو را / گرچه كم ميبينمت ، بسيار ميخواهم تو را

.

.

.

خداوندا دوستاني دارم كه روزگار ، فرصت ديدارشان را كمتر نصيبم ميگرداند ، اما تو خود ميداني كه يادشان در دلم جاويد است ، دوستاني كه رسمشان معرفت ، كردارشان جلاي روي و يادشان صفاي دل است ، پس آنگاه كه دست نياز سوي تو بر مي آورند ، پر كن دستشان را از آنچه كه در مرام خدايي توست

.

.

.

محاسبه عاشقانه :

۱ + ۱ = همه چيز

و

۲ – ۱ = هيچ چيز

.

.

.

من كه از كوي تو بيرون نرود پاي خيالم / نكند فرق به حالم چه براني چه بخواني

چه به اوجم برساني چه به خاكم بكشاني / نه من آنم كه برنجم ، نه تو آني كه براني . . .

.

.

.

اسپند دود مي كنم ، براي عشقمان

هر شب

ميان راز و نياز هاي شبانه

نكند جادوگر زشت بي تفاوتي ، چشممان بزند . . .

.

.

.

هر كسي مي تواند با شما لبخند بزند

هر كسي مي تواند با تو گريه كند

اما كسي كه تو را دوست دارد

وقتي اشك در چشمان شماست ، ميتواند آنرا تبديل به لبخند كند . . .

.

.

.

گفتي : نفرين ميكني ؟

گفتم : نه ، اما از خدا ميخوام

هيچكس ، اندازه من دوستت نداشته باشد . . .

.

.

.

آنكه دستور زبان عشق را

بي گزاره در نهاد ما نهاد

خوب مي دانست تيغ تيز را

در كف مستي نمي بايست داد

.

.

.

دلم يك جاي دنج ميخواهد

آرام و بي تَنِش

جايي بايد باشد غير از اين كنج تنهايي!

تا آدم گاهي آنجا آرام بگيرد

مثلا آغوش تو !

.

.

.

از راه وفا گاه ز ما ياد توان كرد / گاهي به نگاهي دل ما شاد توان كرد

صيد دل ما لايق تير تو اگر نيست / از بهر خدا آخرش آزاد توان كرد

مستم ز مي عشق چنان كز پس مرگم / صد ميكده از خاكـ من آباد توان كرد . . .

.

.

.

لبخند ، شروع عشق است

محبت ، باغ عشق است

ناكامي ، داغ عشق

چشم ، راز عشق

وعده ، امتحان عشق

خاموشي ، درد عشق و رسوايي ، شرمندگي عشق . . .

.

.

.

دل من يه روز به دريا زد و رفت / پشت پا به رسم دنيا زد و رفت

زنده ها خيلي براش كهنه بودن / خودشو تو مرده ها جا زد و رفت . . .

.

.

.

نفست باران است

دل من تشنه ي باريدن ابر

دل بي چتر مرا مهمان كن . . .

.

.

.

سخت ترين دو راهي ، دوراهي بين فراموش كردن و انتظار است

گاهي كامل فراموش ميكني و بعد ميبيني كه بايد منتظر مي ماندي

و گاهي

آنقدر منتظر ميماني تا وقتي كه ميفهمي زودتر از اين ها بايد فراموش ميكردي . . .

.

.

.

از تمام دنيا

يك صبح سرد

يك چاي داغ

و يك صبح بخير تو

برايم كافي ست . . .

.

.

.

گاهي با يك قطره ، ليواني لبريز مي شود

گاهي با يك كلام ، قلبي آسوده و آرام مي گردد

گاهي با يك كلمه ، يك انسان نابود مي شود

گاهي با يك بي مهري ، دلي مي شكند

مراقب بعضي يك ها باشيم

در حالي كه ناچيزند ، همه چيزند . . .

.

.

.

سوت‌ مي‌كشد در هوا ، كابل‌ تلفني‌ كه‌ مي‌توانست‌

زيباترين‌ عبارات‌ جهان‌ را

از عاشقي‌ به‌ عاشقي‌ برساند . . . !

.

.

.

سنگ هايـي كـــه من از يادِ تو بر دل ميــــزدم

خانه اي ميشد

اگر خانه بنا ميكردم . . .

.

.

.

از وقتي كه تــو رفتي ، آينده هيچ وقت نيامد كه هيچ

گذشته هم هيچ وقت نگذشت . . .

.

.

.

بسترم صدف خالي يك تنهايي است

و تو چون مرواريد

گردن آويز كَسان دگري . . .

.

.

.

آتش گرفتن اي غم و افروختم بس است

يك دم رها نمي كني ام سوختم بس است

سنگين شدم ز درد و چو سنگي به در خويش

خون را چو لعل در جگر اندوختم بس است . . .

.

.

.

وقتي پايت خواب مي رود

نمي تواني درست راه بروي

لنگ مي زني!

وقتي قلبت خواب مي رود

نمي تواني درست فكر كني.

عاشق مي شوي !

.

.

.

فاصله خط عابر پياده ندارد ، دست مرا بگير و از آن رد كن ،

قرار ديدار ما هر نيمه شب ، خيالت كه نمي گذارد بخوابم . . . !

.

.

.

تو را طلب نميكنم…نه اينكه بي نيازم … صبورم . . .

.

.

.

مي روم اما بدان يك سنگ هم خواهد شكست

آنچـــــنان كه تارو پود قلب من از هــــم گسست

مي روم با زخم هـــــايي مانده از يك سال سرد

آن همه برفي كه آمـــــد آشـــــــيانم را شكست

مي روم اما نگويــــــــي بي وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سايه هــــا ديگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتي : يادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روي باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ويران كـــردنم اما عجيب و ســــــاده بود

روي جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

دسته ها : عاشقانه
يکشنبه بیست و هفتم 1 1391

بهانه ميتراشي و مرا عذاب ميدهي / به روح بي قرار من تو اضطراب ميدهي
دلم پر از گلايه ها ، تنم اسير درد و خون / ولي تو قهر با دلم براي لحظه ي مكن
.
.
.
دلم درد ميكند ، انگار خام بودند خيالهايي كه به خوردم داده بودي
.
.
.
كاش نامت را با خط بريل مينوشتند ، صدا كردنت كافي نيست

شكوه اسم تو را بايد لمس كرد !
.
.
.
آدم بدون دوست ، چون كتاب بدون جلد است !
.
.
.
سفري به دور دنياست ، وقتي دستانم تا انتها ، رويت را نوازش مي كنند
.
.
.
انسانهاي خوب همانند گلهاي قاليند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ي چيده شدن ، دائمي اند !
.
.
.
چه فرقي دارد ، شهر ما خانه ي ما باشد يا نباشد ؟
وقتي تو نه در شهر ما هستي و نه در خانه !
.
.
.
دلم برايت تنگ شده است
چه از طول ، چه از عرض و چه از ارتفاع
مي دانم تقصير تو نيست ، قطعا تقصير اشكال هندسي ست
.
.
.
دلي دارم ز جنس سنگ و شيشه / چنان مهرت به جانم كرده ريشه
كه در شش گوشه ي قلبم نوشته / عزيزم ، دوستت دارم هميشه
.
.
.
هربار كه كودكانه دست كسي را مي گرفتم ، گم ميشدم
حالا آنقدر كه در من هراس گرفتن دستي است ، اضطراب گم شدن نيست !
.
.
.
ديشب دونه دونه به ستاره ها سر زدم اما هيچكدوم تو نبودي
اما وقتي به آخرين ستاره رسيدم، آروم بهم گفت:
اون خوده ماهه تو هنوز دنبال ستاره اي؟؟
.
.
.
بخواي نخواي دوست دارم، بيايي نيايي منتظرم
بگي نگي دق ميكنم اگه تو تنهام بذاري
.
.
.
ميگن عاشقا، عشقشونو خوشگل مي بينن،
ايندفعه كه ديدمت خيلي خوشگل شده بودي،
نميدونم تو هر دفعه خوشگلتر ميشي يا من عاشق تر
.
.
.
ميدوني فرق تو با اشكام چيه؟
اشك من بخاطر تو زود مياد ولي تو به خاطر اشك من دير ميايي
.
.
.
فكر نكني وقتي ازت دورم يعني فراموشت كردم
نه فقط دارم بهت فرصت ميدم دلت برام تنگ بشه
.
.
.
آرزو دارم فقط يكبار سرت را روي سينه ام بگذاري
تا طپش نامنظم قلبم را احساس كني ولي از اين ميترسم كه قلبم به احترامت بايستد!

دسته ها : عاشقانه
يکشنبه بیست و هفتم 1 1391

دلم خوش بود كه يارم با وفا بود / كمي از زندگيش از آن ما بود

ولي افسوس كه فكر ما غلط بود / كه زنگ تفريحش احساس ما بود . . .

.

.

.

عمر من در عشق خوبان سر رسيد / موي من از عشق خوبان شد سفيد

صد من چون از كبوتر خانگيست / ناز كردن بر من از ديوانگيست

من چه دارم از تو پنهانش كنم ؟ / جان تقاضا كن كه قربانت كنم

.

.

.

آشق !

از اين به بعد اينگونه بنويسيد ! چون هميشه سرش كلاه مي رود . . .

.

.

.

دريا هميشه از من دلگير است

چون بزرگي دل دوستانم را به رخ او ميكشم . . .

.

.

.

گوشه تا گوشه صحرا بخواب و نهراس

گرگ ها خاطرشان هست كه “آهوي” مني . . .

.

.

.

گفته اند: روز محشر با كسي كه دوستش داري محشور خواهي شد!

يعني ما با هم! چقدر براي تموم شدن دنيا بي تابم

.

.

.

دستانت ، حلقه ميزنند به دور كمرم

اين تنها <پــرانتـز> دوست داشتنيه زندگيه من است  . . .

.

.

.

وقتي براي موندنـت “فاصله ها” حَريص مي شن

واسه يه لحظه بودنت ” ثانيه ها ” عــزيز مي شن . . .

 

 

.

.

.

دلم تنگ است اين شبها، يقين دارم كه مي داني

صداي غربت من را از احساسم تو مي خواني

شدم از درد تنهايي گلي پژمرده و غمگين

بيا اي ابر پاييزي كه دردم را تو مي داني . . .

.

.

.

ميگن اگه عزيزي جزئي از خاطرات خوب زندگيت شد

براي بودنش ازش تشكر كن ، متشكرم كه هستي . . . !

.

.

.

بهترين دوست خواهي بود حتي اگر سختي راه ، چشمانت را از من دور كند

و بهتريني حتي اگر طنين صدايت به گوش من نرسد . . .

.

.

.

يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت بازآيد و بٍرَهانَدَم از بند ملامت

خاك ره آن يار سفركرده بياريد ، تا چشم جهان بين كنمش جاي اقامت . . .

.

.

.

لعنت به همه قانون هاي دنيا ، كه در آن شكستنِ دل پيگردِ قانوني نـَدارد . . . !

.

.

.

كاش در دهكده ي عشق فراواني بود / توي بازار صداقت كمي ارزاني بود

كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم / مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود . . .

.

.

.

پروانه پر ، گنجشك پر ، كلاغ پر…

دلم واسه ديدنت هميشه پر پر پر پر پر پر!

.

.

.

فروغ چشم پر آبم تو هستي / دليل اينكه بيتابم تو هستي

اگرچه آدمي ناچيز هستم / خدا را شكر دنيايم تو هستي . . .

.

.

.

تو را به رخ تمام شقايق ها ميكشم و ميگويم :

تا گل من هست زندگي بايد كرد . . . !

.

.

.

بيا تا من و تو جانانه باشيم / يكي شمع و يكي پروانه باشيم

به پاي سايه هاي گل نشينيم / دعا بر هم كنيم تا زنده باشيم . . .

.

.

.

بگويم و بداني يا نگويم و ميداني ، فاصله دورت نميكند ،

در خوبترين جاي جهان جا داري ، جايي كه دست هيچكس به تو نميرسد . . .

.

.

.

دوستان من مثل گندمند

يعني يه دنيا بركت و نعمت ، نبودنشان قحطي و گرسنگي

و من چه خوشبختم كه زردي خوشه هاي گندم در اطرافم موج ميزند . . .

.

.

.

اگه قرار بود هركسي بزرگترين غمش رو برداره و ببره تحويل بده

با ديدن غمهاي ديگران آهسته غمش رو در جيبش ميگذاشت و به خونه بر مي گشت . . .

.

.

.

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه بیست و یکم 1 1391

هم رنگ تمام آرزوهاي مني/ غارتگرجان ومال و دنياي مني

بي تونفس كشيدنم ممكن نيست/ساده بگويم كه همه دنياي مني . . .

.

.

.

هيچ ميداني ؟

جاي “عزيزم غصه نخور” هاي تو را

ديازپام گرفته است . . .

.

.

.

اگر خوبان عالم جمع باشند / يقينا نزد من ، تو بهتريني

اگر از خوبترها حلقه سازند / تو در آن حلقه ، ميدانم نگيني . . .

.

.

.

اگر دوستم داري بلند فرياد بزن حتي اگرنشنوم باورت مي كنم  عشقم . . .

.

.

.

گاهي فرار مي كنم

از فكر كردن به تو

مثل رد كردن آهنگي كه

خيلي دوستش دارم . . .

.

.

.

تمام قندهاي توي دلم را آب كردم براي تو

تويي كه چايت را هميشه تلخ مي خوري  . . .

.

.

.

نيمه گـُمشده ام نيستي كه بـا نيمه ي ديگــر به جُستجويت برخيزم

تو… تمام گُمشده مني . . .

.

.

.

غمگينم ، مثل پيرزني كه آخرين سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نيست . . .

 

.

.

.

تو نيامده بودي كه جاي خاليت را پر كني

آمده بودي ببيني من با جاي خاليت چه مي كنم  . . .

.

.

.

ديگر فرصتي براي پيامك نيست ، دست واژه ها را مي گيرم و به ديدنت مي آيم

دلتنگيت در هيچ پيامي نمي گنجد . . .

.

.

.

پروردگارا ، آرامش را همچون دانه هاي برف ، آرام و بيصدا

به سرزمين قلب كسانيكه برايم عزيزند ، بباران . . .

.

.

.

دوستت دارم ، رازيست كه در ميان حنجره ام دق ميكند ، وقتي كه نيستي . . .

.

.

.

به جان چشمانت قسم

اينبار آنچنان رفتني ام …

كه ، كاسه هاي آب را هم قسم دهي

نه آن روزها باز ميگردند و نه من . . .

.

.

.

همه ي بغض من

تقديم غرورت باد!

غروري كه

لذت دريا را به چشمانت حرام كرد . . .

.

.

.

نفسم ، تو در شمالي و من در جنوب

كاش دستي نقشه را از ميانه تا كند . . .

.

.

.

وقتي كسي رو دوست داري ، اين يه چيزه !

وقتي كسي تو رو دوست داره ، اين يه چيز ديگه !

اما وقتي كسي رو دوست داري كه تو رو دوست داره

اين يعني همه چيز !

.

.

.

محصولها را كه برداشت ميكنند ، بيچاره مترسكها كه فراموش ميشوند . . .

.

.

.

كاش ميدونستي مهم تر از دلم اعتمادم بود كه شكستي . . .

.

.

.

گاهي هيچ كس را نداشته باشي بهتر است

داشتن ِ بعضي ها تنهاترت مي كند . . .

.

.

.

پرسيدند : دوستش داري ؟

گفتم : دنياي من است

گفتند : دوستت دارد ؟

گفتم : تنها سوال من است

.

.

.

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه بیست و یکم 1 1391

كاش نامت را با خط بريل مي نوشتند!

صدا كردنت كافي نيست

شكوه اسم تو را بايد لمس كرد . . .

.

.

.

هرقدر رفاقت بكنم مي ارزي / اظهار صداقت بكنم مي ارزي

آنقدر عزيزي تو برايم اي دوست / صدبار كه يادت بكنم مي ارزي . . .

.

.

.

خوب ميدانم براي من كسي مثل تو نيست / خوب ميدانم كه روزي باز ناچارم به تو

ميروم شايد دلت روزي گرفتارم شود / ميروم اما گرفتارم ، گرفتارم به تو . . .

.

.

.

با تو بر مرغان دريايي اميرم / بي تو در زندان تنهايي اسيرم

با تو در كاخ وفا ارباب عشقم / بي تو در كوه جفا سنگي حقيرم . . .

.

.

.

اينجا آسمان صاف تا قسمتي به رنگ دوستي همراه با غبار فراق است ،

توده اي سلام به سمت شما در حركت است ، ضمنا احتمال بارش بوسه فراوان است . . .

 

.

.

.

ماه من ، نماز آيات مي خوانم ، وقتي گرفته اي !

.

.

.

از تمام دار دنيا ، تنها يك چيز دارم : دوستت !

.

.

.

در برهوت بي كسي تنها تو همزاد مني / اي نازتر از خواب شبم ، همواره در ياد مني . . .

.

.

.

 يك تلنگر هم كافي بود براي اينكه بشكنم

به هر حال ممنون از مشتت  . . .

.

.

.

اسير فصل خزان گردد عمر آنكس كه / دمي اسير اشك كند چشم مهربان تو را . . .

.

.

.

چه سخت است ، تشيع عشق بر روي شانه هاي فراموشي و دل سپردن به قبرستان جدايي

وقتي ميداني پنج شنبه اي نيست ، تا رهگذري ، بر بي كسي ات فاتحه اي بخواند  . . .

.

.

.

اونقدر كه فكرشو ميكني دوستت ندارم ، چون اونقدر دوستت دارم كه نميتوني فكرشو بكني !

.

.

.

گاهي تنهايي آنقدر قيمت دارد كه درب را باز نمي كنم

حتي براي “تو” كه سالها منتظر در زدنت بودم . . .

.

.

.

همه ي پل هاي پشت سرم را خراب كردم ؛ از عــمد ….

راه اشــتباه را نبايد برگشت … !!!

.

.

.

حافظ هنوز اصرار دارد ، خبر خوشي در راه است!

تو كجاي دنياي مني كه هر چه مي آيي نمي رسي . . . ؟

.

.

.

كاش مي شد همدلي را قاب كرد،ساكنان شهر غم را خواب كرد

كاش مي شد نور چشمان تو را،جانشين تابش مهتاب كرد . . .

.

.

.

گفتم دل و جان بر سر كارت كردم هر چيز كه داشتم نثارت كردم

گفتا تو كه باشي كه كني يا نكني! اين من بودم كه بي‌قرارت كردم . . .

.

.

.

بيمار عشق توست پرستوى روح من ، از اين مريض خسته عيادت نميكنى !؟

.

.

.

دلتنگي فقط يك اسم مستعار است

براي تمام حس هايي كه

اسمشان را نمي دانيم

و هر كدامشان براي خود يك دلتنگي اند . . .

.

.

.

خسته ام فردا نگاهت را برايم پست كن / يك بغل حال و هوايت را برايم پست كن

گوشم از آواز غمگين سكوت شب پراست / لطفا آن لحن صدايت را برايم پست كن. . .

.

.

.

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه بیست و یکم 1 1391

باوفا! مهر تو اندر جان ماست

 زندگي بي دوستي زندان ماست

 كم بزن آتش دل بي تاب را

 ياد خوبت روز و شب مهمان ماست . . .

.

.

.

عاقبت از غم عشق تو ديوانه شدم / باده بر دست شدم راهي ميخانه شدم

 آن قدر حسرت ميخانه كشيدم كه ز شوق /  به تمناي شرابت همچو پيمانه شدم . . .

.

.

.

گفتي مسافري و من آنقدر عاشقم كه

سال هاست نماز دلم را شكسته ميخوانم . . .

.

.

.

متاسفانه توي قرن ۲۱ اسكل به كسي‌ گفته ميشه كه

قلبي پاك و بي گناه و مهربون داره

آدم فروش و نا رفيق نيست و از پشت خنجر نميزنه . . .

.

.

.

عشق بعضي وقت ها از درد دوري بهتر است/بي قرارم كرده و گفته صبوري بهتر است

توي قرآن خوانده ام ، يعقوب يادم داده است/دلبرت وقتي كنارت نيست ، كوري بهتر است  . . .

.

.

.

من شكستم تا تو را عاشق كنم

 بعد من باران فقط آب است و بس

 هر كه بعد از من سراغت را گرفت

 زشت يا زيبا فقط خوابست و بس . . .

.

.

.

تو را اي گل كماكان دوست دارم / به قدر ابر و باران دوست دارم

كجا باشي كجا باشم مهم نيست / تو را تا زنده هستم دوست دارم  . . .

.

.

.

اگر سرت رو روي سينه ام بگذاري

هيچ صدايي نخواهي شنيد …

قلبِ من طاقت اين همه خوشبختي رو نداره !

 

.

.

.

تبسم را فراموش نكن

لبخند بي هزينه ات گران ترين هديه است . . .

.

.

.

آنان كه بودنت را قدر نمي دانند

رفتنت را “نامردي” ميخوانند  . . .

.

.

.

مه شب مرغ دلم بر سر ديوار تو بود / ميپرد از قفس و عاشق ديدار تو بود

خبرت هست كه از خوبي خود بي خبري / به خدا خوبتر از خوبتر از خوبتري . . .

.

.

.

عجب رسمي ست رسم آدميزاد / كه دور افتاده را كم ميكنند ياد

كه دور افتاده حكم مرده دارد / كه خاك مرده را كي ميبرد باد . . .

.

.

.

اگر باشي محبت روزگاري تازه خواهد يافت / زمين در گردشش با تو مداري تازه خواهد يافت

دل من نيز با تو بعد از آن پاييز طولاني / دوباره چون گذشته نوبهاري تازه خواهد يافت. . .

.

.

.

ساقي و مطرب و مي جمله مهياست ولي

عيش بي يار نشود يار كجاست . . . ؟

.

.

.

من تنگ دلم يا كه جهان تنگ شده

تيره بصرم يا افق اين رنگ شده

گوش من بي حوصله بد ميشنود

يا ساز طبيعت خشن آهنگ شده . . .

.

.

.

بيچاره آسمان …

دلش به خورشيدى خوش است كه هر روز دورش ميزند . . .

.

.

.

زيبايي عشق به سكوت است نه فرياد ، پس با تمام سكوتم دوستت دارم . . .

.

.

.

سر به هوا نيستم اما هميشه چشم به آسمان دارم

حال عجيبي ست ديدن همان آسمان

كه شايد تو

دقايقي پيش به آن نگاه كرده اي . . .

.

.

.

بي انصاف اين گره با يك نگاه تو باز ميشد

تمام دندانهايم درد ميكند . . .

.

.

.

دلم با تو بود

تو ولي سرد شدي

آنقدر سرد كه به ناچار گرمايم را به تو بخشيدم

و تو به من تهمت سرد شدن زدي . . .

.

.

.

خانه هاي جدول زندگيم را دستان مهربانت يك به يك پر كرد

و رمز جدول چنين بود:

دوستم بدار . . .

.

.

.

هنوز هم…

 از بين كارهاي دنيا…

دل بستن به دلت بيشتر به دلم مي چسبد . . .

دسته ها : عاشقانه
پنج شنبه بیستم 11 1390

قصه عشقت را به بيگانگان نگو

چرا كه اين كلاغهاي غريب بر كلاه حصيري مترسك نيز آشيانه مي سازند . . .

.

.

.

تفاهم به معناي درك كردن نيست

بلكه به معناي توانايي تحمل تفاوتهاست . . .

.

.

.

جهان اول جاييست كه عكاسانش براي جايزه

از گرسنگان جهان سوم عكس مي گيرند . . .

.

.

.

متاسفانه توي قرن ۲۱ “اسكل” به كسي‌ گفته ميشه كه

قلبي پاك و بي گناه و مهربون داره،آدم فروش و نا رفيق نيست و از پشت خنجر نميزنه

.

.

.

تفنگ هاي پر براي شليك به مغزهاي پر ساخته شده اند

و مغزهاي خالي براي پر كردن اين تفنگها . . .

(نيچه)

.

.

.

شر با شر خاموش نمي شود چنان كه آتش با آتش

بلكه شر را خير فرو مي نشاند و آتش را آب  . . ..

.

.

.

دو بيگانه ي همدرد

از دو خويشِ بيدرد

با هم نزديك ترند . . .

(دكتر شريعتي)

.

.

.

پست ترين انسان كسي است كه راز دوران دوستي را به وقت كدورت فاش سازد . . .

 

.

.

.

آنان كه بودنت را قدر نمي دانند

رفتنت را “نامردي” ميخوانند  . . .

.

.

.

آنهايي كه درزندگيت نقشي داشته اند را دوست بدار

نه آنهايي كه برايت نقــش بازي كرده اند . . .

.

.

.

 فريب آرمش دروغين دنيا را نخوريم

 دنيا هيچگاه بدون طوفان نبوده است،

 آري ، دنيا جاي غريبي ست

اينجا حتي پسر نوح بودن بي فايده است

اگركه با نوح نباشي . . ..

.

.

.

نيمي از جهان، افرادي هستند كه چيزي براي گفتن دارند

و نمي توانند بگويند

و نيم ديگر افرادي هستند كه چيزي براي گفتن ندارند

ولي هميشه حرف ميزنند . . .

(رابرت فراست)

.

.

.

براي غلبه بر تاريكي ها ، سعي كنيد اول از همه، چراغ دلتان را روشن نگهداريد . . .

.

.

.

 فريب مشابهت روز و شب ها را نخوريم

 امروز، ديروز نيست

 و فردا امروز نمي شود  . . .

.

.

.

ما اغلب مدتها به درهايي كه شادي را برما بسته است

نگاه مي كنيم ولي هيچ گاه كسي را كه برايمان درهاي شادي را مي گشايد نمي بينيم . . .

.

.

.

بخاطر بسپاريم كه :

بخشنده از دست نمي دهد .

او همواره در حال بدست آوردن است . . .

.

.

.

به گذشتۀ خود هرگز نمي انديشم، مگر آنكه بخواهم از آن نتيجه اي بگيرم . . .

( جواهر لعل نهرو )

.

.

.

ايستادگي كن تا روشن بماني

شمع هاي افتاده خاموش مي شوند . . .

(احمد شاملو)

.

.

.

دوست خوب داشتن بهتر از تنهايي و تنهايي بهتر از با هر كس بودن است . . .

.

.

.

زندگي گره اي نيست كه در جستجوي گشودن آن باشيم

زندگي واقعيتي است كه بايد آن را تجربه كرد . . .

.

.

.

هر وقت داشتي يه ادمي رو تو ذهنت بزرگ مي كردي

جا واسه پشيموني هم بذار . . .

دسته ها : فلسفي
پنج شنبه بیستم 11 1390

تكرار شو شايد ما سهم هم باشيم

شايد به جرم عشق ما متهم باشيم

باز در حضور تو آشفته خويشم

در سفره عشقت درويش درويشم. . .

.

.

.

ميشه پروانه بود و به هر گلي نشست

اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلي نشست . . .

.

.

.

واقعيت است جاذبه تو

از بس جذابي

مي خواهم تو را به نيوتن ثابت كنم . . . !

.

.

.

دلم غرق تماشا بود، رفتي / ميان اشك و آه و دود رفتي

كنار حسرتي ديرينه ماندم / بهار من، گل من، زود رفتي . . .

.

.

.

من و ياد تو و يك سينه تنگ

شبي تار و سه‌تاري خسته آهنگ

كمي با چشمهايم مهربان باش

مزن اي دوست بر آيينه‌ات سنگ . . .

.

.

.

خوش به حال آنكه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس، احوال توست

خوش به حال آنكه چشمانش تويي

آرزوهايش همه آمال توست

.

.

.

رفتـن كسـي كـه لايـق نيسـت … نـعمـت اسـت نـه فـاجـعه . . .

.

.

.

گرچه آلوده ي دنياي فريبم اما سينه اي پاك به پهناي صداقت دارم ،

دل من عاطفه را مي فهمد ، با كسي سبزتر از عشق رفاقت دارم . . .

.

.

.

بجز دستت ندارم يار ديگر / بجز آيينه بازي كار ديگر

چو بستي چشم را آيينه بشكست / نگاهم كن فقط يك بار ديگر . . .

.

.

.

خنده هاي تـــو

آرزوهـــاي مـن انـد

بخــند

تا برآورده شوند  . . .

.

.

.

نكند يوسف عمرم رود از مصر خيالت / باز آواره ي تنهايي چاهم بكني . . .

 

.

.

.

اگر چه عاشقي پر شور بوديم / به خود نزديك و از هم دور بوديم

شب و روز از جدايي مي‌سروديم / من و تو وصله‌اي ناجور بوديم . . .

.

.

.

گفتم به گل زرد چرا رنگ مني ، افسرده و دلتنگ چرا مثل مني

من عاشق اويم كه رنگم شده زرد ، تو عاشق كيستي كه هم رنگ مني . . .

.

.

.

آب و هواي دلم آنقدر بارانيست

كه رخت هاي دلتنگي ام را

مجالي براي خشك شدن نيست

اينگونه است كه دلم برايت هميشه تنگ است . . .

.

.

.

حـالا كـه ميـخـواهـي بـروي  لطفــا قـدمـهـايـت را تنـدتـر بـردار  …

دلـم را فـرستــاده ام دنبـالِ نخــود سيـــاه . . .

.

.

.

مبادا مثل برگي زرد باشيم / رفيق مردم بي درد باشيم

مزن بر عاشقان از پشت خنجر / بيا اي دل هميشه مرد باشيم . . .

.

.

.

شب در خم گيسوي تو عابر ميشد / با هر نفست بهار ظاهر ميشد

اي فلسفه ي شگفت ، افلاطون هم / با ديدن چشمان تو عاشق ميشد . . .

.

.

.

من و باران، من و دريا، من و تو / من و شب‌بو، من و فردا، من و تو

دوباره عاشقي را مي‌سراييم / من و مجنون، من و ليلا، من و تو . . .

.

.

.

به بند دلت مياويز

رخت خاطره ام را

گرد باد هاي فراموشي حرمت نمي شناسند . . .

.

.

.

دلم باغي پر از ريحان و گل بود / به روي رود عشقت مثل پل بود

نگاهم كردي و ويران شد اين دل / مگر چشم تو از قوم مغول بود؟

.

.

.

هميشه مي گفتند ترك عادت موجب مرض است

اما اينبار موجب مرگ ميشود ترك عادتِ با تو بودن . . .

.

.

.

به باغم ياسمن بودي چه مي‌شد؟ / عروس اين چمن بودي چه مي‌شد؟

چرا چون باد رفتي از كنارم؟ / هميشه مال من بودي چه مي‌شد . . . ؟

.

.

.

رها كردي چرا دست دلم را؟ / به خاك و خون كشيدي حاصلم را

مرا تو مي‌كشي صدبار در روز / ولي من دوست دارم قاتلم را . . .

.

.

.

سراسر خواب من كابوس، كابوس / ندارم در شبم فانوس، فانوس

به دل آمد بگويم من تو را دوست  / ولي لب وا نشد، افسوس، افسوس . . .

دسته ها : عاشقانه
جمعه هفتم 11 1390

به يارو ميگن چقدر لاغر شدي ، ميگه: نبايد از ظاهر آدما قضاوت كرد


 

جديدترين متلك سال : بچه برو با هم خوشه اي هات بازي كن


 

 طرف ديسك كمر داشته، بچش با كيفيت به دنيا مياد!


 

از حيف نان مي پرسن صورتي چه رنگيه؟ مي گه قرمز يواش 


 

تو شهر حيف نون اينا (!) كراوات مد شده… تا الان ۵۰ نفر تلفات داشته!


 

دلداري غضنفر به عيالش: مهم نيست كه قشنگ نيستي ! قشنگ اينه كه مهم نيستي 


 

حيف نون داشته هلو مي خورده، به هسته اش كه مي رسه ميگه به به! گردو هم داره!


 

به غضنفر ميگن شنيديم آدم شدي! غضنفر ميگه: نامردا شايعه كردن!


از حيف نون مي پرسند تا حالا مربا بالنگ خوردي؟ مي گه من كه هميشه با دست مي خورم!


 

به حيف نون مي گن: نفت، طلاي سياه است. حيف نون فرداش يه ۵ ليتري مي اندازه گردنش!


 

مي دوني چيني ها به دوقلو چي ميگن؟ اين چون اون، اون چون اين!


 

مي دوني نصف النهار چيه؟ شامي است كه از نهار باقي مانده.


 

اگه گفتي Love is Your Face يعني چي؟ يعني جمالتو عشقه!


 

فري خوشحال ميره خونه ميبينه زنش نيست، همه جا رو ميگرده يهو يادش مياد مجرده !


 

قلقلك دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخي با اسلحه در حالت رگبار است !


سؤال خفن امتحان تاريخ : احمد شاه قاجار را فقط نام ببريد؟


تبريك حيف نون : سالي پر از توأم و سرشار از آكنده برايتان مملو از لبريزم


يارو پول نداشت خونه بسازه ميگفت شهردار ي تراكم نميده!


 

وقتي مضرات سيگار رو توي يه مجله خوندم انقدر ترسيدم كه قسم خوردم ديگه مجله نخونم !


ﺑﻪ حيف نون ﻣﯿﮕﻦ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﻣﻨﺎﺭ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻪ ﭼﻨﺎﺭ! ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺨﻮﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﯿﺎﺭ!!!!!!!!


 

حيف نون بعد از دعوا و جر و بحث با خانمش: اگه بخاطر يارانه ها نبود تا الان ميكشتمت !!!


 

يه معتاداشته سيگار مي كشيده ميگه:اي بابايه ژمين لرژه هم نمياد خاكستر سيگارمونو بريژه


 

از برادران يوسف پرسيدن وقتي يوسف را در چاه انداختين چه گفت : گفت شلپ !


 

ته ديگ

چيست؟ آخرين اميد حيف نون براي سيرشدن


 

غضنفر پاش درد ميگيره، قرص مسكن ميگذاره تو جورابش!


غضنفر چهار تا قالب صابون م يخوره كه به مرز خود كفايي ( خود كف آيي ) برسه!


 

حيف نون خوابيده بوده، ميان بيدارش كنن مي بينن پين كد (Pin Code) مي خواد!

دسته ها : سرگرمي
جمعه هفتم 11 1390

خدايا من حواسم به همه هست به جز تو 

پس تو هم حق داري، حواست به همه باشه به جز من . . .

.

.

.

از تصادف جان سالم بدر برده بود

و مي گفت زندگي خود را مديون ماشين مدل بالايش است

و خدا همچنان لبخند مي زد . . .

.

.

.

الهي در شب قبرم بسوزان /  ولي محتاج نامردان مگردان

اعطا كن دست بخشش همتت را  / خجل از روي محتاجان مگردان . . .

.

.

.

يا رب گناه جمله جهان را به ما ببخش / ما را سپس به رحمت بي منتها ببخش

هر چند ما نه ايم سزاوار رحمتت / ما را بدانچه نيست سزاوار ما ببخش . . .

.

.

.

خدايا

راهي نميبينم ، آينده پنهان است اما مهم نيست

همين كافيست كه تو راه را ميبيني و من تو را  . . .

.

.

.

خدا يا گر نبخشي آنچه خواهم/گر ببخشي درد وبلا تو با هم

به نام حكمت آنرا مي پذيرم/كه عشق غير تو باشد گناهم . . .

.

.

.

نا كرده گناه در جهان كيست ؟ بگو

آن كَس كه گنه نكرده چون زيست؟بگو

من بد كنم وتو بد مكافات دهي

پس فرق ميان من و تو چيست؟ بگو . . .

.

.

.

آفرين ها بر تو بادا اي خدا / ناگهان كردي مرا از غم جدا

گر سر هر موي من گردد زبان / شكر هاي تو نيايد در بيان

تو در جان مني من غم ندارم / تو ايمان مني من كم ندارم . . .

.

.

.

مي گن با هركي دوست بشي شكل و فرم اونو مي گيري

فكرشو بكن…

اگه با خدا دوست بشي ، چه زيبا شكل مي گيري . . .

.

.

.

آرامش چيست  ؟

 نگاه به گذشته و شكر خدا

 نگاه به اينده و اعتماد به خدا

 نگاه به اطراف و جستجوي خدا

 نگاه به درون و ديدن خدا

 لحظه هايت سر شار از بوي خدا  . . .

.

.

.

آنهايي كه به بيداري خداوند اعتماد دارند ، راحت تر مي خوابند . . .

.

.

.

  خداوندا، مگذار آنچه را كه حق مي دانم

       به خاطر آنچه كه بد مي دانند، كتمان كنم . . .

.

.

.

در مقابل تقدير خداوند مثل كودكي يك ساله باش

وقتي او را به هوا مي اندازي، مي خندد

چون ايمان دارد كه تو او را خواهي گرفت . . .

.

.

.

خدا همه چيز را در يك روز خلق نكرده،

ولي امان از اين آدميزاد كه مي خواد همه چيز رو يك روزه

بدست بياره و داشته باشه . . .

.

.

.

خداوندا  

مرا واسطه عشق خود ميان آدميان كن

تا آنجا كه نفرت است عشق را ارزاني كنم

آنجا كه تقصير وگناه است ببخشايم

آنجا كه تفرقه وجدايي است پيوند بزنم

.

.

.

به نام بي نام او بيا تا شروع كنيم / در امتداد شب نشينيم و طلوع كنيم

مهم نيست چگونه، چطور و چند  / به يك تلنگر ساده بيا تا رجوع كنيم

ببين كه خاك چگونه به سجده افتاده  / چرا غرور و تفاخر بيا تا ركوع كنيم . . .

.

.

.

خداوندا

گرفتار آن دردم كه تو درمان آني بنده آن ثنايم كه تو سزاي آني . . .

.

.

.

ملت عشق از همه ي دين ها جداست /عاشقان را ملت و مذهب خداست . . .

.

.

.

من جامه عاشقي به تن خواهم كرد

در وادي عشق ترك من خواهم كرد

يا وصل تو را به كام دل خواهم ديد

يا جامه عاشقي كفن خواهم كرد . . .

.

.

.

خداوندا تو را مي خواهم اي از خاكيان برتر

تو را مي گريم اي در كهكشان جاري

سكوت بغضهايم را جوابي ده

غريبي هاي اشكم را پناهي باش . . .

.

.

.

بر رهگذرم هزار جا دام نهي

گويي بگيرمت اگر گام نهي

يك ذره ز حكم تو جهان خالي نيست!

حكمم تو كني و عاصيم نام نهي؟

.

.

.

به صداي ناز باران تو بخوانيم دوباره / تو به انتهاي حيرت برسانيم دوباره

ز سر جهالت خود ز در تو خود براندم / تو كريم تر از اني كه برانيم دوباره . . .

.

دسته ها : مذهبي
جمعه هفتم 11 1390

كشتي نساز اي نوح طوفان نخواهد آمد / برشوره زار دلهاباران نخواهد آمد

رفتي كلاس اول اين جمله راعوض كن / آن مرد تا نيايد باران نخواهد آمد . . .

يا صاحب الزمان

.

.

.

ارباب زمين، امير مريخ، بيا

تا نخل ستم بركني از بيخ بيا

از قول همه منتظران مي گويم

اي پيرترين جوان تاريخ بيا

الهم عجل لويك الفرج

.

.

.

مهديا منتظرانت همه در تاب و تبند / همه ي اهل جهان، جمله گرفتار شبند

چو بيايي غم و ظلمت برود از عالم / شاد گردد دل آنان كه گرفتار غمند . . .

.

.

.

صبح بي‌تو رنگ بعد از ظهر يك آدينه دارد

بي‌‌تو حتي مهرباني حالتي از كينه دارد

بي‌تو مي‌گويند تعطيل است كار عشقبازي

عشق اما كي خبر از شنبه و آدينه دارد . . .

.

.

.

ما را به يك كلاف نخ آقا قبول كن / يـا ايّهـا العــزيز! أبانـا! قــبول كن 

آهي در اين بساط به غير از اميد نيست  / يـا نـااميدمــان ننـمـا يـا، قـبـول كن . . .

.

.

.

در اضطراب چه شب‌ها كه صبح شان گم شد

چـه روزهـا كــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسيد

و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــراي مـــــردم شـد . . .

.

.

.

از هجر تو طبيعت ما گريه مي كند / چشم تمام آينه ها گريه مي كند

چشم انتظار آمدنت شير خواره‌اي است  / گهواره‌اي به كرب و بلا گريه مي كند . . .

.

.

.

يا اين دل شكستة ما را صبور كن

يا لا أقل به خاطر زينب ظهور كن

ديگر بتاب از افق مكه ، ماه من!

اين جاده هاي شب زده را غرق نور كن . . .

يا مهدي ادركني

.

.

.

بازهم – صحبت فرداست قرارِ ما ها

بازهم – خير نديديم از اين فردا ها

چقدر پاي همين وعده ي تو پيرشدند

جگر “مادر ها ” موي سر “بابا ها ” . . .

يا صاحب الزمان

.

.

.

ما منتظريم از سفر، برگردي / يكروز شبيه رهگذر برگردي

با كاسه ي آب و مجمري از اسپند  / ما آمده ايم پشت در، برگردي . . .

.

.

.

عمري در آرزوي وصال تو سوختيم

با ياد آفتاب جمال تو سوختيم

ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند

اي غايب از نظر به خيال تو سوختيم . . .

.

.

.

دروغ گفتم كه از دوريت شكست دلم / كه در نبود تو حتي ترك نبست دلم

بيا و زود بيا اي تمام هستيم / كه اگر دير كني مي رود ز دست دلم . . .

يا مهدي …

.

.

.

گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گير نيست

سر بر زمين افكند و گفت خود كرده را تدبير نيست

اشكي به زير مقدمش انداختم رحمي كند

گفتا كه اشك بي ورع در رتبه تاثير نيست . . .

يا مهدي صاحب الزمان

.

.

.

بيا اي يوسف زهرا گره بگشا ز كار ما / كه از وصلت رسد جانا به پايان انتظار ما

بيا تا يوسف كنعان شود همچون زليخايت / فداي روي زيبايت كه برد از دل قرار ما . . .

.

.

.

طعنه از دشمنت اي دوست شنيدن تا كي؟ / به بدن پيرهن صبر دريدن تا كي؟

پيش رو بودن و روي تو نديدن تا كي؟ /  بار هجران تو بردوش كشيدن تا كي . . . ؟

به اميد ظهورش

.

.

.

بگذار بگويمت دلم غم دارد

 يك عالمه اشك و آه و ماتم دارد

عجّل بظهور، عصر آدينه ها

اي يوسف فاطمه تو را كم دارد . . .

.

.

.

اي كاش كه انتظار معني مي شد /  بي تابي جويبار معني شد

وقتي كه سحر شكوفه صبح دميد / با آمدنت بهار معني شد. . .

.

.

.

به ذهن شب زده من ظهوركن مهتاب

ز دشت تيره ظلمت عبوركن مهتاب

دلم گرفته، نگارم، ببين كه تاريكم

 به خاطر دل عاشق، ظهوركن مهتاب . . .

.

.

.

به تمنّاي طلوع تو جهان چشم به راه /  به اميد قدمت كون ومكان چشم به راه

رخ زيباي تو را ياسمن آينه به دست   /  قدّ رعناي تو را سرو جوان چشم به راه . . .

.

.

.

به دنبال تو مي گردم نمي يابم نشانت را / بگو بايد كجا جويم مدار كهكشانت را

تمام جاده را رفتم، غباري از سواري نيست /  بيابان تا بيابان جسته ام ردّ نشانت را . . .

.

.

.

فروغ روي يزدان داري اي دوست / صفاي باغ رضوان داري اي دوست

تويي يوسف، كه در هر كوي وبرزن /  هزاران پيركنعان داري اي دوست . . .

دسته ها : مذهبي
جمعه هفتم 11 1390
X